دره خاموش


سكوت، بند گسسته است.

كنار دره، درخت شكوه پيكر بيدي.

در آسمان شفق رنگ

عبور ابر سپيدي.

***

نسيم در رگ هر برگ مي دود خاموش.

نشسته در پس هر صخره وحشتي به كمين.

كشيده از پس يك سنگ سوسماري سر.

ز خوف جنبش پيكر.

به راه مي نگرد سرد، خشك، غمين.

***

چو مار روي تن كوه مي خزد راهي،

به راه، رهگذري.

خيال دره و تنهايي

دوانده در رگ او ترس.

كشيده چشم به هر گوشه نقش چشمه وهم:

ز هر شكاف تن كوه

خزيده بيرون ماري.

به خشم از پس هر سنگ

كشيده خنجر خاري.

***

غروب پر زده از كوه.

به چشم گم شده تصوير راه و راهگذر.

غمي بزرگ، پر از وهم

به صخره سار نشسته است.

درون دره تاريك

سكوت بند گسسته است.

*****

نظرات (0)

هیچ نظری در اینجا وجود ندارد

نظر خود را اضافه کنید.

ارسال نظر بعنوان یک مهمان
پیوست ها (0 / 3)
مکان خود را به اشتراک بگذارید