کیم کازالی (...Love Is)

درباره نویسنده :

آنچه در اواخر دهه 1960 در روزنامه نیویورک تایمز به صورت پاورقی چاپ شد   و به سرعت محبوبیتی چند میلیونی یافت چیزی نبود جز یادداشت های یک دختر نیوزلندی که در انتظار صدور مجوز اقامت از اداره مهاجرت آمریکا بود ... یادداشت هایی که به شکل کاریکاتور های کوچک در وصف احساسات خودش در مورد روبرتو نامزد ایتالیایی اش مینوشت  و هر بار با حیله ای مثل گذاشتن زیر متکا به دست او میرساند  ... کیم کازالی ، دخترک خجالتی نیوزلندی بعد ها بسیار تعجب کرد هنگامی که در زمان ازدواج کل آن یادداشت ها را یکجا در دستان روبرتو دید ... خود او در مورد این نوشته ها میگوید:
I began making little drawings for myself to express how I felt. . . . I would leave little notes under his pillow . . . . After we married, he showed me he'd kept them all

" من ساختن این نقاشی های کوچک را برای خودم و برای بیان احساساتم شروع کردم ، من این یادداشت کوتاه را در زیر بالش او قرار میدادم .. بعد از این که ازدواج کردیم او به من نشان داد که همه آنها را نگه داشته است ..."
 در سه دهه اخیر
یک شایعه در مورد این کاریکاتور ها به سرعت پخش شد و آن این بود که : پسر بزرگ کیم ، استفانو کار مادر خود را در رابطه با طراحی این کاریکاتور ها ادامه داده است...


عشق یعنی ...

صدای سخن عشق، این یادگار مانای گنبد دوار گیتی سالها است که در گوش بشر خاصه ایرانیان طنین انداز شده  ، نوای دل انسان ایرانی هر بار از گلویی برآمده و بر جریده عالم ثبت شده ، یک بار ازحنجره رودکی روشندل آنهنگام که  در عصر ناپختگی نظم فارسی میسرود:

دل من ارزنی ، عشق تو کوهی/ چه سایی زیر کوهی ارزنی را؟ 

بار دیگر ودر گذر اعصاراین نای ناصر خسرو  دبیر شوریده قرن پنجم است که  نوای عشق  دو یار می نوازد :

رطل پر کن وصف عشق دعد گوی/ تا چه شد کارش به آخر با رباب؟ 

صدای عشق دوره خراسانی را پشت سر مینهد و با شور عرفانی سنایی وارد سبک عراقی می شود:

غم خوار شدیم در ره عشق / وز خوردن غم همیشه شادیم .

قرن هفتم ودر اوج هجوم مغول باز اکسیر عشق است که جان خسته سعدی را زنده می کند :

گویند سعدیا رخ سرخت که زرد کرد؟ / اکسیر عشق بر مسم افتاد و زر شدم !
اکسیر عشق سعدی در قرن هشت  آب خضر حافظ می شود:

هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق / ثبت است بر جریده عالم دوام ما .

سبک عراقی در ایام پایانی خود و در قرن نهم هم سراغ عشق می رود واین بار جامی است که گویی در وصف تاریخ شعرپارسی می گوید :

اولش نور عشق را مطلع / وآخرش روز وصل را مقطع !


و در دوره سبک هندی این صائب است که با افتخار تاثیر شعرش را از عشق می داند :

صائب افکار تو دل را زنده می سازد به عشق / زین سبب صاحب دلان جویای دیوان تو اند .

در  سبک باز گشت آتش این نوا  با فروغی بسطامی چنان میکند که نفیر بر می کشد :

گر عشق من از پرده عیان شد عجبی نیست / پوشیدن این آتش سوزنده محال است  !

و سر انجام پروین عشق را به عنوان رمز سعادت بیان می کند : در هجوم ترکتازان و کمان داران عشق / سینه ای آماده بهر تیر باران داشتن .
اما داستان این سخن پر هیاهو نه به این مقال ختم میشود و نه به این زبان محدود ، که  این سخن به زبانهای دیگرنیز   در قلم آمده است گاه به نظم ، گاه به نثر و گاه در قالب تصویرو این فقره ی آخرچه زیبا در آثار کازالی آمده است ، آنگاه که خجالت مانع از سخن می شود تصویر به فریاد دخترک مهاجر نیوزلندی میرسد ، وخالی از لطف نخواهد بود اگر پس از این تتبع در شعر سنتی فارسی به ناگاه گام در عرصه کاریکاتور های غربی بنهیم و بیان این سخن به زبانهای دیگر را به تماشا بنشینیم، شاید عجیب باشد ولی گاه طبع انسان اقتضا میکند در میان خوردن شهد وشیرینی رو به ترشی اورد وعجبا که این هر دو بر مذاقش خوشایند باشد .

گر عشق نبودی و غم عشق نبودی / چندین سخن نغز که گفتی که سرودی ؟

 

حسین منوری


 تمامی تصاویر موجود در این گالری توسط سایت سوتک تهیه ، ترجمه و اجرا گردیده است و به هیچ عنوان مطالب .. عکس ها و یا ترجمه های  این مجموعه از هیچ کتاب و یا منبع فارسی دیگری کپی برداری نشده است ...  این مجموعه کاملترین مجموعه از نوع خود بوده و بدون هیچ تغییرو تصرف و فقط با ترجمه فارسی  توسط سایت سوتک  در این محل آورده شده است...


 

Love is - پیشگفتار

تمامی تصاویر موجود در این گالری توسط سایت سوتک تهیه ، ترجمه و اجرا گردیده است و به هیچ عنوان مطالب .. عکس ها و یا ترجمه های  این مجموعه از هیچ کتاب و یا منبع فارسی دیگری کپی برداری نشده است ...  این مجموعه کاملترین مجموعه از نوع خود بوده و بدون هیچ تغییرو تصرف و فقط با ترجمه فارسی  توسط سایت سوتک  در این محل آورده شده است...

Love is - مقدمه ای بر مجموعه

عشق یعنی ...

صدای سخن عشق، این یادگار مانای گنبد دوار گیتی سالها است که در گوش بشر خاصه ایرانیان طنین انداز شده  ، نوای دل انسان ایرانی هر بار از گلویی برآمده و بر جریده عالم ثبت شده ، یک بار ازحنجره رودکی روشندل آنهنگام که  در عصر ناپختگی نظم فارسی میسرود:

دل من ارزنی ، عشق تو کوهی/ چه سایی زیر کوهی ارزنی را؟ 

بار دیگر ودر گذر اعصاراین نای ناصر خسرو  دبیر شوریده قرن پنجم است که  نوای عشق  دو یار می نوازد :

رطل پر کن وصف عشق دعد گوی/ تا چه شد کارش به آخر با رباب؟ 

صدای عشق دوره خراسانی را پشت سر مینهد و با شور عرفانی سنایی وارد سبک عراقی می شود:

غم خوار شدیم در ره عشق / وز خوردن غم همیشه شادیم .

قرن هفتم ودر اوج هجوم مغول باز اکسیر عشق است که جان خسته سعدی را زنده می کند :

گویند سعدیا رخ سرخت که زرد کرد؟ / اکسیر عشق بر مسم افتاد و زر شدم !
اکسیر عشق سعدی در قرن هشت  آب خضر حافظ می شود:

هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق / ثبت است بر جریده عالم دوام ما .

سبک عراقی در ایام پایانی خود و در قرن نهم هم سراغ عشق می رود واین بار جامی است که گویی در وصف تاریخ شعرپارسی می گوید :

اولش نور عشق را مطلع / وآخرش روز وصل را مقطع !


و در دوره سبک هندی این صائب است که با افتخار تاثیر شعرش را از عشق می داند :

صائب افکار تو دل را زنده می سازد به عشق / زین سبب صاحب دلان جویای دیوان تو اند .

در  سبک باز گشت آتش این نوا  با فروغی بسطامی چنان میکند که نفیر بر می کشد :

گر عشق من از پرده عیان شد عجبی نیست / پوشیدن این آتش سوزنده محال است  !

و سر انجام پروین عشق را به عنوان رمز سعادت بیان می کند : در هجوم ترکتازان و کمان داران عشق / سینه ای آماده بهر تیر باران داشتن .
اما داستان این سخن پر هیاهو نه به این مقال ختم میشود و نه به این زبان محدود ، که  این سخن به زبانهای دیگرنیز   در قلم آمده است گاه به نظم ، گاه به نثر و گاه در قالب تصویرو این فقره ی آخرچه زیبا در آثار کازالی آمده است ، آنگاه که خجالت مانع از سخن می شود تصویر به فریاد دخترک مهاجر نیوزلندی میرسد ، وخالی از لطف نخواهد بود اگر پس از این تتبع در شعر سنتی فارسی به ناگاه گام در عرصه کاریکاتور های غربی بنهیم و بیان این سخن به زبانهای دیگر را به تماشا بنشینیم، شاید عجیب باشد ولی گاه طبع انسان اقتضا میکند در میان خوردن شهد وشیرینی رو به ترشی اورد وعجبا که این هر دو بر مذاقش خوشایند باشد .

گر عشق نبودی و غم عشق نبودی / چندین سخن نغز که گفتی که سرودی ؟

 

حسین منوری

love is - تا ابد جوان بودن

عشق یعنی...


تا ابد جوان بودن

ز عشق ناتمام ما جمال يار مستغني است               به آب و رنگ و خال و خط چه حاجت روي زيبا را

love is - يك پچ ‌پچ وهم آلود

عشق یعنی... 

يك پچ ‌پچ وهم آلود

هرگز نميرد آن که دلش زنده شد به عشق    ثبت است بر جريده عالم دوام ما

love is -وقتي او گل پيروزي را مي‌زند احساس سربلندي كنيد

عشق یعنی ....

 

 

 

وقتي او گل پيروزي را مي‌زند احساس سربلندي كنيد

 به رغم مدعياني که منع عشق کنند     جمال چهره تو حجت موجه ماست