مرجان ... هوشنگ ابتهاج

مرجان

 سنگی است زیر آب 
 در گود شب گرفته دریای نیلگون 
 تنها نشسته در تک آن گور سهمناک 
 خاموش مانده در دل آن سردی و سکون 
او با سکوت خویش
 از یاد رفته ای ست در آن دخمه سیاه 
هرگز بر او نتافته خورشید نیم روز
 هرگز بر او نتافته مهتاب شامگاه 
بسیار شب که ناله برآورد و کس نبود 
کان ناله بشنود 
بسیار شب که اشک برافشاند و یاوه گشت 
 در گود آن کبود 
سنگی است زیر آب ولی آن شکسته سنگ
زنده ست می تپد به امیدی در آن نهفت 
دل بود اگر به سینه دلدار می نشست 
 گل بود اگر به سایه خورشید می شکفت

نظرات (0)

هیچ نظری در اینجا وجود ندارد

نظر خود را اضافه کنید.

ارسال نظر بعنوان یک مهمان
پیوست ها (0 / 3)
مکان خود را به اشتراک بگذارید

مطالب مشابه

insert_link

local_library براي تست رنگ رژ لب آن را ...

insert_link

local_library هنگام رژ زدن، رژي را انتخاب کنيد که ...

insert_link

local_library هوشنگ ابتهاج - زنده وار

insert_link

local_library هوشنگ ابتهاج - سرای بی کسی