كمال الملك

ظهور کمال الملک در عرصه نگارگری ، حلول اندیشه های نوینی را در فنون نقاشی سبب گردید و فصل تازه ای را در بخش هنرهای تجسمی ایران گشود.از ویژگیهای کمال الملک می توان سنت شکنی ، ابداع و نوآوری در سبک و روش ، 
بکارگیری عناصر تشکیل دهنده ی نقاشی ،


 قدرت تصویر لحظات با تمام کیفیت و ابعاد در زمانی که هنوز"پرسپکتیو" شناخته نشده بود و فزون بر همه ی اینها اتخاذ شیوه های نوین نگارگری در ثبت واقعیت ها و به دور داشتن قلم و رنگ از پوچی و وهم پردازی در زمانی که کمتر کسی جسارت و شهامت ثبت آن را داشته است ، ذکر کرد.

 کمال الملک متهورانه سرگذشت حساس اجتماعی و سیاسی خود را در گرو این واقعیت گرایی نهاد و گزینش این سبک ، منشاء تحولات و اندیشه هایی در جریان هنر و سیاست آن روزگار گردید.

غفاری فرزند میرزا بزرگ به سال 1224 شمسی در یکی از قراء کاشان متولد شد. خانواده ی او مخصوصا عمویش ((صنیع الملک)) از نقاشان زبردست بود که با او به تهران آمد و در مدرسه ی دارالفنون به تحصیل پرداخت که در ضمن آن هم نقاشی می کرد تا جایی که تابلو های او توجه ناصرالدین شاه را جلب کرده و او را به دربار برد و لقب (کمال الملک) را به او داد.

نخستین تابلوی او بعد از گرفتن لقب کمال الملک « تابلوی تالار آیینه» است که از شاهکارهای او به شمار می رود. وقتی کمال الملک مشغول کشیدن این تابلو بود مطلع شد که مقداری از طلاهای تخت طاووس سرقت شده که حسودان آن را به کمال الملک نسبت دادند ؛ ولی بعداً سرایدار اقرار به دزدی کرد و کمال الملک از شر تحریکات حسودان نجات یافت.

وی در دربار ناصرالدین شاه بسیار تقرب یافت و برای هر تابلو ، شاه مقدار زیادی اشرفی ، هم چنین نشان و مدال و کمربند و شمشیربند مرصع و انگشتر الماس به او اعطا می کرد. او به علت اینکه مدتی معلم نقاشی شاه بود ، لقب «نقاش باشی» را گرفت.

از خلق تابلوی تالار آیینه دیری نگذشته بود که ناصر الدین شاه قاجار با مشاهده ی وضع اسفناک داخلی و فزونی گرفتن هرج و مرج و فساد دربار و توطئه دشمنان داخلی و خارجی ایران فرصت را مغتنم شمرده و به عنوان مطالعه و تکمیل هنر خود و باطناً به منظور رهایی از چنگال حکومت و درباریان عازم اروپا شد. 
این سفر که پنج سال به طول انجامید کمال الملک را با دنیای نوینی از هنر آشنا نموده و چشم اندازهای وسیعی در برابرش گشود. در این مسافرت کمال الملک با دقت و امانت بسیار از روی آثار بزرگان نقاشی اروپا نسخه برداری کرد.

 وی درموزه های (لوور) و (ورسای) از روی تابلوهای رامبراند و دیگر تابلو های پر ارزشی تهیه کرد که همه در موزه های سلطنتی و کتابخانه ی مجلس نگاهداری می شود.

کمال الملک همچنان در اروپا روزگار می گذرانید تا زمانی که بین او و مظفرالدین شاه که برای دومین بار به اروپا سفر کرده بود ، ملاقاتی دست داد. مظفرالدین شاه در این دیدار از او درخواست مراجعت به ایران را نمود و کمال الملک به امید دگرگونی و تغییرات اساسی ، در میهن و به سودای بهره گیری از اندیشه و افکار و هنر پرورش یافته اش در راه اصلاحات اساسی به کشور بازگشت اما پس از بازگشت هم چنان از دربار ناراضی بود.

در همان موقع و در زمان رئیس الوزرایی سردار سپه ، مدرسه صنایع مستظرفه به نام کمال الملک تأسیس و تابلوهای او در آنجا جمع آوری و حفظ شد.مجددا سعایت و توطئه درباریان ، تنگ نظری و حقد و حسد رقیبان و وضع آشفته و ناگوار مردم ، موجبات دلگیری و تألمات روحی او را فراهم نمود و این وضعیت او را ناگزیر کرد

 که یکی دو سال روزگار را به سختی بگذراند و پس از آن به عنوان زیارت و بیشتر به قصد استخلاص خود از چنگال حکومت و نجات از نحوست دربار ، عازم عتبات عالیات شد و نزدیک به دو سال در کشور عراق اقامت گزید. تابلوهای «عرب خوابیده» و «میدان کربلای معلی» که در آنجا کشیده شده ، تبلور عینی و مصداق بارز تعهد هنری و قلم مردمی آن هنرمند است.

کمال الملک با خواهر مفتاح الملک ازدواج کرد و دارای یک دختر و سه پسر شد. از طرفی برادرش ابوتراب خان - که او نیز نقاش بود - خود را مسموم کرد و دو دخترش را به کمال الملک سپرد.



کمال الملک در سال 1306 تقاضای بازنشستگی کرد و به حسین آباد در نیشابور رفت و در ملک شخصی خود زندگی می کرد که بعضی از مستشرقین از او در آن ده دیدن کردند. در اواخر عمرش بر اثر پرتاپ سنگی یک چشم او نابینا شد. وی در 27 مرداد ماه 1319 در سن 95 سالگی در نیشابور بدرود حیات گفت و جنازه اش در مقبره ی شیخ عطار نیشابوری به خاک سپرده شد.

قرائن نشان می دهد که می توان کمال الملک را در زمره ی کسانی به حساب آورد که در جهت وصول به مقاصد واهداف مترقی و اصلاحی ، به زمینه های موجود در جامعه بی توجه نبوده و برای احیاء ارزش های از دست رفته و ایجاد تسهیلات و امکاناتی برای رشد فضیلت و هنر و آگاهی ،

زمان را مغتنم شمرده و با درایت و محاسبه ی زمان ، اوضاع را تحت توجه قرار داده اند. اگر چه در تحقق این مفاهیم و معانی آن چنان که باید و شاید موفق نمی نماید ( که این بی شک نه از خبث طینت او، که از تفکر حاکم براندیشه ی انسان آن روزگار و ضعف ایدئولوژیکی فرزانگان و اندیشمندان آن روز مایه می گیرد) ؛ ولی با تمام اینها شاید بتوان از کمال الملک به عنوان انسانی پویا و علاقه مند به اعتلای فرهنگ و هنر آن مقطع از تاریخ هنر ایران نام برد،

 نه به عنوان کسی که تعمداً به صاحبان قدرت روی آورده استتابلوی تالار آیینه یکی از نقاشی های شگفت انگیز کمال الملک به شمار می آید. او در این اثر"انگیزه" ی هنرمند در ضبط حقایق تلخ و اندوهبار تاریخ و بازگو نمودن مصائب مردم از ستم شاهان ، که بهترین مظاهر ایام ستمشاهی آنان همین باقیمانده ی قصرها و عمارتهای به جای مانده است، را ترسیم می کند.

اثر او زنده ترین سند تاریخی در افشای سلطنت ها و اسراف و حیف و میل حکومتهای جابرانه ی دوران است. او طی پنج سال مداومت در امر به پایان بردن تابلوی تالار آیینه ، گوشه ای از جبروت و خود کامگی رژیم قاجار را بر ویرانه های این آب و خاک ثبت نموده و بیانگر آن قسمت از تاریخ ایران است که به جرأت می توان گفت بیش از صد صفحه کتاب برای هر بیننده شرح و تفصیل داده است.

 برای مردم مسکین و مستضعف که از مفاسد و مصائبی که ستمشاهی قاجار بر آنان تحمیل نموده بود بی خبر بودند و تنها از دور با آوای اسلام پناهی شاه و تظاهرهای ریاکارانه اش روزگار را به غفلت و بی تفاوتی می گذراندند ، تماشای ابهت و زیبایی قصر در این تابلو ، می توانست جرقه ای در بارور نمودن شعله ی آگاهی در مردم باشد ؛ خصوصاً که کمال الملک خود یکی از رنجدیدگان و سختی کشیدگان همین دربار و درباریان بی لیاقت و چاپلوس بوده است.

البته آنچه که بیشترین توفیقات کمال الملک را سبب گردید ، برخورداری فوق العاده از نبوغ و قریحه سرشار و قدرت آفرینشگری شگفت وی بود. در کنار این نعمت خدا داده ، محیط خانوادگی مساعد و هنر دوستی و هنرمندی خویشان وی نیز نقش موثری در پرورش و بالندگی استعداد کمال الملک داشت ؛ چرا که خاندان غفاری کاشانی در دو سده ی اخیر هنرمندان بسیاری به عالم هنر ایران عرضه داشته که هر یک نامدارانی در تاریخ هنر محسوب می شوند.

 از آن جمله میرزا ابوالحسن خان غفاری "صنیع الملک"، عموی کمال الملک را می توان نام برد که این هنرمند بزرگ ، پیش از برادرزاده اش کمال الملک ، در مقام خود بی نظیر بوده و آثار ارزشمندی از او به یاد گار مانده است.

از دیگر شخصیتهای این خاندان می توان " میرزا ابوتراب غفاری " برادر کمال الملک را نام برد که جوانی هنرمند و کارآمد بود و مدت 7 سال در منصب « نگارگر روزنامه » فعالیت هنری می نمود و آثار ارزشمندی از او باقی مانده است.

پدر کمال الملک « آقا میرزا بزرگ غفاری کاشانی » - که طبق شواهدی در ایام تحصیل کمال الملک در تهران ، خود از کارگزاران دربار قاجار بوده و یکی از علل قابل توجه در ارتباط یافتن کمال الملک با دربار شاید همین باشد نیز از خاندان علم و هنر محسوب می شد و در سفر نامه ی "حکیم الملک" که وقایع نگار اولین سفر ناصرالدین شاه به مشهد است تصاویری به امضای او به چشم می خورد.

لکن نامدارترین هنرمندان این خاندان ، کمال الملک است که در اثر نبوغ ذاتی و خلاقیت و قدرت اعجازآور قلمش ، در سنین جوانی شهرت و مقبولیتی بیش از آنان بدست آورد و آثارش توجه بیشتری را به خود معطوف داشت.

در بررسی اجمالی علل و اسباب کشیده شدن کمال الملک به دربار، علاوه بر عامل "انگیزه"، مقاصد شخصی و نیز صاحب سمت بودن پدر کمال الملک در دربار نیز موثر بود؛ البته این را نیز باید در نظر گرفت که آن زمانی که کمال الملک برای تحصیل و فراگیری علوم و معارف وپرورش استعداد هنری خود به تهران آمد بجز حوزه علمیه

( که نخستین مرکز علمی و پژوهشی آن دوران بود ) و دارالفنون تهران ( که تازه تاسیس گردیده و رونق به سزائی یافته بود و شاگردان مستعدی چون او می توانستند در آن به تحصیل در رشته های نقاشی ، زبان فرانسه ، طب و تاریخ و ادب و غیره بپردازند ) ، مرکز و موسسه آموزشی و تحصیلی دیگری در سطوح عالیه وجود نداشت.

کمال الملک نخست در دارالفنون در رشته ی زبان فرانسه و هنر نقاشی که معلم آن "مزین الدوله نظری" از دوران کودکی برای ادامه ی تحصیل به خارج از کشور سفر کرده بود، به تحصیل پرداخت.

مزین الدوله نظری با مشاهده استعداد فوق العاده کمال الملک او را به فراگیری و تمرین فنون نقاشی ترغیب نمود. ناصرالدین شاه در رفت و آمدهایی که به دارالفنون داشت کمال الملک را شناخت و با مشاهده استعداد و نبوغ فراوان او، وی را به دربار فراخواند و با در اختیار گذاشتن تسهیلات و امکانات،

 او را فی الواقع به زیر سلطه خود کشید. هنرمند جوان در نقاشخانه که جهت محل کار در کاخ گلستان به او داده شده بود به کسب مهارت و هنرآوری بیشتر در زمینه نقاشی پرداخت.

کمال الملک علاوه بر تحصیل و نگارگری ، روزی چند ساعت شاه مغرور قاجار را زیر دست خودنشانده و به او تعلیم می داد.

ناصرالدین شاه به منظور کسب آبروی بیشتر برای دربار و هر چه وابسته تر نمودن این هنرمند به حوزه ی رنگ و نیرنگ دستگاه حکومتی و برای بهتر در اختیار داشتن این گونه عناصر و نیرو ها لقب ((نقاشباشی)) و ((کمال الملک)) و سپس لقب سرتیپی و ریاست سواره نظام ایالت قزوین را نیز به او اهدا کرد.

این دوره پربارترین دوران زندگی هنری کمال الملک به شمار آمده و در این دوره قریب به یکصد و هفتاد تابلو خلق کرده است.

نظرات (0)

هیچ نظری در اینجا وجود ندارد

نظر خود را اضافه کنید.

ارسال نظر بعنوان یک مهمان
پیوست ها (0 / 3)
مکان خود را به اشتراک بگذارید

مطالب مشابه