مارگارت آتوود

مارگارت آتوود شاعر، رمان‌نويس و منتقد در 18 نوامبر 1993 در استان انتاريوي كانادا متولد شد در دانشگاه‌هاي مختلفي 
از قبيل تورنتو، پرت مدال، هاروارد، ردكليف تحصيل كرد.

 در 1966 به خاطر كتاب شعر دور بازي•The Circle Game (1964) جايزة فرماندار شهر را برد و اين جايزه برايش شهرت شعري زيادي به ارمغان آورد.


شعرهاي آتوود در بسياري از مجلات معتبر از قبيل نيويوركر، آتلاتيك، شعر، كاياك، كواري و پريسم و بسياري از گزيده‌هاي ادبي به چاپ رسيده است.

 او به حرفه‌هاي زير اشتغال داشته است: از 1964 تا 1965 مدرس زبان انگليسي دانشگاه بريتيش كلمبيا. از 1967 تا 1968 استاد دانشگاه جرج ويليامز مونترال. از 1969
تا 1970 استاد دانشگاه آلبرتا.

 از 1971 تا 1972 استاد يار انگليسي دانشگاه يورك تورنتو. از 1972 تا 1973 نويسنده مقيم در دانشگاه تورنتو. 1985استاد افتخاري دانشگاه آلاباما. 1986 استاد سيار
دانشگاه نيويورك.

1987 نويسندة مقيم دانشگاه مككواري استراليا. 1989 نويسندة مقيم دانشگاه ترينيتي سان آنتونيو تگزاس. از 1981 تا 1982 رئيس اتحاديه نويسندگان كانادا. او در جاهاي مختلفي از جمله بوستون، بندر ونكوور(در غرب كانادا)، ادمونتون، مونترال، برلين، ادينبورگ، لندن، و شمال فرانسه اقامت داشته است. 
او اكنون نيز در تورنتو به نوشتن ادامه مي‌دهد. آثار او در 38 كشور و به 25 زبان ترجمه شده است علاوه بر رمان، داستان كوتاه و شعر، در زمينة كار كودك، نقد ادبي، نمايشنامه‌هاي تلويزيوني و راديويي نيز آثاري دارد.

 او چندين سال عضو فعال عفو بين‌الملل بود و مدت‌هاي مديدي بر ضد سانسور ادبي جنگيده است. از داستان‌هاي كوتاه او مي‌توان به رقص دختران و چند داستان كوتاه ديگرDancing Girls and Other Stories (1977)

 


 قتل در تاريكي Murder in the Dark (1983) و از رمان‌هاي او مي‌توان به زن مأكول The Edible Woman (1969) ، سطحيSurfacing (1972) ، آزار جسمانيBodily Harm (1981) و چشم گربه، Cat's Eye (1988) اشاره داشت.

كتاب‌هاي شعر بسياري از قبيل دور بازي The Circle Game (1964) حيوانات آن سرزمين The Animals in That Country (1968) ، زور سياسي• Power Politics (1971) ،

 شما شادانيد You Are Happy (1974) داستان‌هاي واقعي True Stories (1981) ماه در محاق Interlunar (1984) بامدادان در خانة سوخته Morning in the Burned House

(1995)از او منتشر شده است. او يكي از شاعراني بود كه اميد مي‌رفت سال 2002 جايزة نوبل ادبيات را ببرد.

با هم 2 شعر از او مي‌خوانيم:

اين عكسي از من است

مدتي قبل گرفته شده است

در آغاز به نظر مي‌رسد

آغشته و چسبناك چاپ شده

با خطوط محو و سايه روشن‌هاي خاكستري

درآميخته با كاغذ عكس

بعد اگر موشكافانه نگاه كنيد
در گوشة‌ چپ

چيزي مي‌ بينيد شبيه شاخه، بخشي از يك درخت

(درخت گل‌خدا يا صنوبر) كه رفته رفته پديدار مي‌شود

و سمت راست، وسط عكس

بايد سرازيري ملايمي باشد

و يك خانة‌ چوبي كوچك.

در زمينة عكس درياچه‌اي است

و ماورايش چند تپة كوتاه

عكس يك روز بعد غرق شدن من گرفته شد

من در درياچه‌ام، وسط تصوير

دقيقاً زير سطح

مشكل است كه بگويم دقيقاً كجايم

يا چقدر كوچكم چقدر بزرگ

آب

نور را شكسته است

اما اگر مدتي مديد

خوب نگاه كنيد

مي توانيد

مرا ببينيد

شعر دوم

اين عكس كليشه‌اي از پيري من است

مي‌دانم تغيير كرده‌ام

تغيير يافته‌ام

اما اين قيافة بي روح مال كيست؟

پر كك و مك و وسيع و گرد و قلمبه

معلق در كاغذ خالي

انگار كسي از تلسكوپ

به كك و مك ماه نگاه كند

از صندلي‌ام مي‌پرم

بر ضد جاذبه به بالا كشيده مي‌شوم

منحرف مي‌شوم

و در باغي فرود مي‌آيم

ميان علف‌ها گشتي مي‌زنم

سر كت و گنده‌ام

آفتاب را بر ساية آبكندهاي محاط

بازمي‌تاباند

گودالچه‌هاي دو دهانه

گونه‌هايم را چاك داده و چشمهايم را دريده‌اند

بين راه

دور درختان سيب مي‌چرخم

ستارگان سوسو زنان

گرد سرم چرخ مي‌خورند

من وجودي‌ام

كه نور او را خورده است

نظرات (0)

هیچ نظری در اینجا وجود ندارد

نظر خود را اضافه کنید.

ارسال نظر بعنوان یک مهمان
پیوست ها (0 / 3)
مکان خود را به اشتراک بگذارید