گل خشكيده

بر نگه سرد من به گرمي خورشيد

مي نگرد هر زمان دو چشم سياهت

تشنه ي اين چشمه ام، چه سود، خدا را

شبنم جان مرا نه تاب نگاهت

 

جز گل خشكيده اي و برق نگاهي

از تو در اين گوشه يادگار ندارم

زان شب غمگين كه از كنار تو رفتم

يك نفس از دست غم قرار ندارم

 

اي گل زيبا، بهاي هستي من بود

گر گل خشكيده اي ز كوي تو بردم

گوشه ي تنها، چه اشك ها كه فشاندم

وان گل خشكيده را به سينه فشردم

 

آن گل خشكيده، شرح حال دلم بود

از دل پر درد خويش با تو چه گويم؟

جز به تو، از سوز عشق با كه بنالم

جز ز تو، درمان درد، از كه بجويم؟

 

من، دگر آن نيستم، به خويش مخوانم

من گل خشكيده ام، به هيچ نيرزم

عشق فريبم دهد كه مهر ببندم

مرگ نهيبم زند كه عشق نورزم

 

پاي اميد دلم اگر چه شكسته است

دست تمناي جان هميشه دراز است

تا نفسي مي كشم ز سينه ي پر درد

چشم خدا بين من به روي تو باز است

نظرات (0)

هیچ نظری در اینجا وجود ندارد

نظر خود را اضافه کنید.

ارسال نظر بعنوان یک مهمان
پیوست ها (0 / 3)
مکان خود را به اشتراک بگذارید

مطالب مشابه

insert_link

local_library کوکو گل کلم

insert_link

local_library كوسن با گل برجسته

insert_link

local_library آموزش تزئیناتی برای آشپزخانه از گل چینی

insert_link

local_library طرز ساخت گل ستاره ای و برگ های پاپیتال ا