شعبده
- توضیحات
- دسته: فريدون مشيري
- بازدید: 472
خورشيد
زخم خورده، گسسته، گداخته
مي رفت و اشك سرخش
بر آب مي چكيد
در بيشه زار دريا
مي گشت ناپديد !
ديگر دلم به ماتم مرگش نمي تپبد !
بازيگران شعبده را مي شناختم !
فردا دوباره از دل امواج مي دميد !
من ،
خسته، زخم خورده، گسسته ...
در بيشه زار حسرت خود
مي گداختم !
نظرات (0)