که زد بر یاری ما چشم زخمی ای چنین یارا

که زد بر یاری ما چشم زخمی ای چنین یارا

که روزی شد پس از وصل چنان هجر چنین ما را

تو خود رفتی ولی باد جنون خواهد دواند از پی

بسان شعله‌ی آتش من مجنون رسوا را

تو خود رو در سفر کردی ولی صحرا سپر کردی

به صد شیدائی مجنون من مجنون شیدا را

فرس آهسته ران کاندر پیت از پویه فرسوده

قدمها تا به زانو گمرهان دشت پیما را

شب تاریک و گمراهان ز دنبال تو سر گردان

برون ار از سحاب برقع آن روی مه آسا را

خطر گاهیست گرد خرگهت از شیشهای دل

خدا را بر زمین ای مست ناز آهسته نه پا را

چو میرد محتشم دور از قدت باری چو باز آئی

به خاکش گه گهی کن سایه گستر نخل بالا را

نظرات (0)

هیچ نظری در اینجا وجود ندارد

نظر خود را اضافه کنید.

ارسال نظر بعنوان یک مهمان
پیوست ها (0 / 3)
مکان خود را به اشتراک بگذارید

مطالب مشابه

insert_link

local_library اثرات وضو بر چاکراها

insert_link

local_library انرژی چیست و چرا بر روی مراکز انرژی ما(چ

insert_link

local_library کیک کره ای

insert_link

local_library رولت خامه ای