که زد بر یاری ما چشم زخمی ای چنین یارا
- توضیحات
- دسته: محتشم کاشانی
- بازدید: 537
که زد بر یاری ما چشم زخمی ای چنین یارا
که روزی شد پس از وصل چنان هجر چنین ما را
تو خود رفتی ولی باد جنون خواهد دواند از پی
بسان شعلهی آتش من مجنون رسوا را
تو خود رو در سفر کردی ولی صحرا سپر کردی
به صد شیدائی مجنون من مجنون شیدا را
فرس آهسته ران کاندر پیت از پویه فرسوده
قدمها تا به زانو گمرهان دشت پیما را
شب تاریک و گمراهان ز دنبال تو سر گردان
برون ار از سحاب برقع آن روی مه آسا را
خطر گاهیست گرد خرگهت از شیشهای دل
خدا را بر زمین ای مست ناز آهسته نه پا را
چو میرد محتشم دور از قدت باری چو باز آئی
به خاکش گه گهی کن سایه گستر نخل بالا را