رفتن رسیدن است ... قیصر امین پور

رفتن ، رسیدن است

موجیم و وصل ما ، از خود بریدن است 
ساحل بهانه ای است ، رفتن رسیدن است 
تا شعله در سریم ، پروانه اخگریم 
شمعیم و اشک ما ،در خود چکیدن است 
ما مرغ بی پریم ، از فوج دیگریم 
پرواز بال ما ، در خون تپیدن است 
پر می کشیم و بال ، بر پرده ی خیال 
اعجاز ذوق ما ، در پر کشیدن است 
ما هیچ نیستیم ، جز سایه ای ز خویش
آیین آینه ، خود را ندیدن است 
گفتی مرا بخوان ، خواندیم و خامشی
پاسخ همین تو را ، تنها شنیدن است 
بی درد و بی غم است ، چیدن رسیده را 
خامیم و درد ما ، از کال چیدن است