در غبار خواب ... منوچهر آتشی

در غبار خواب از عمق شب ستاره ای آمد نفس زنان در موج اشک های من افتاد و جان سپرد چون چشم آهویی که بر سر چشمه ای رسید چون قلب آهویی که به سرچشمه ای فسرد با مرگ او ستاره ی قلبم به سینه سوخت با مرگ او پرنده ی شعرم ز لب پرید بادی وزیذ و زوزه کشان آب را شکست ابری رسید و مرتع مهتاب را چرید آن قاصد هراسان با آن شتاب و شور در حیرتم ز دشت کدام آسمان گسست ؟ گر با لبش نبود سرودی چرا فسرد ؟ گر با دلش نبود پیامی چرا شکست ؟ چشمم هزار پرسش اینگونه دردنک بر بال شب نورد هزاران ستاره بست

نظرات (0)

هیچ نظری در اینجا وجود ندارد

نظر خود را اضافه کنید.

ارسال نظر بعنوان یک مهمان
پیوست ها (0 / 3)
مکان خود را به اشتراک بگذارید

مطالب مشابه

insert_link

local_library آموزش یوگا - واقعیتی عمیق در عملكرد هیپن

insert_link

local_library آموزش یوگا - واقعیتی عمیق در عملكرد هیپن

insert_link

local_library آموزش یوگا - دنیای پر رمز و راز خواب

insert_link

local_library آموزش یوگا - مبحثی در شناخت تمرکز و تربی