می خواهم از تو بشنوم ... هوشنگ ابتهاج

می خواهم از تو بشنوم

می خواهمت سرود بت بذله گوی من 
 روی لبش شکفت گل آرزوی من
 خندید آسمان و فروریخت آفتاب 
 در دیه امیدم باران روشنی
جوشید اشک شادی ازین پرتو افکنی
بخشید تازگی به گل گلشن شباب 
می خواهمت شنفتم و پنداشتم که اوست 
پنداشتم که مژده آن صبح روشن است 
 پنداشتم که نغمه گم گشته من است 
 پنداشتم که شاهد گمنام آرزوست 
خواب فریب باز ز لالایی امید 
 در چشم آزمایش من آشیانه ساخت 
نای امید باز نوای هوس نواخت 
باز بز برای بوسه دل خواهشم تپید 
 می خواهمت شنفتم و دنبال این سرود 
 رفتم به آسمان فروزنده خیال 
 دیدم چو بازگشتم ازین ره شکسته بال 
این نغمه آه نغمه ساز فریب بود 
می خواهمت بگو و دگرباره ام بسوز 
 در شعله فریب دم دلنشین خویش
 تا نوکم امید شکیب آفرین خویش
 آری تو هم بگو که درین حسرتم هنوز 
پایان این فسانه ناگفته تو را 
 نیرنگ این شکوفه نشکفته تو را 
 می دانم و هنوز ز افسون آرزو 
 در دامن سراب فریبننده امید 
 در جست و جوی مستی این جام ناپدید 
 می خواهم از تو بشنوم ای دلربا بگو

نظرات (0)

هیچ نظری در اینجا وجود ندارد

نظر خود را اضافه کنید.

ارسال نظر بعنوان یک مهمان
پیوست ها (0 / 3)
مکان خود را به اشتراک بگذارید

مطالب مشابه

insert_link

local_library هیپتونیزم چیست و چگونه رخ می دهد!؟

insert_link

local_library قانون کارما (از هر دست بدهی از همان دست

insert_link

local_library انرژی چیست و چرا بر روی مراکز انرژی ما(چ

insert_link

local_library براي تست رنگ رژ لب آن را ...