گيرم كه آب رفته به جوي آيد با آبروي رفته، چه بايد كرد؟ 4

چون دشت،

آب،

نور

چون عطر پونه بودم؛

در ژرفناي شب .

آمد نسيم و رايحه ام را برد

تا ساحل سپيده صبح ستاره سوز .

تا آستان روز .

***

چون راز سر به مهر نهان دارم

آن شور بخش واژه نامت را

من دره عميق غمم، در من

پرواز ده طنين كلامت را

***

من پرواز كرده ام .

از بامهاي دنيا،

تا دامهاي دنيا