مكر و حيله زن
- توضیحات
- دسته: مجموعه قصه های ایرانی
- بازدید: 8662
روزي, روزگاري مردي تصميم گرفت كتابي بنويسد به اسم مكر زن.
زني از اين قضيه باخبر شد و راه افتاد پرسان پرسان خانه آن مرد را پيدا كرد. به بهانه اي رفت تو و پرسيد «داري چي مي نويسي؟»
مرد جواب داد «دارم كتابي مي نويسم به اسم مكر زنان, تا مردها بخوانند و هيچ وقت فريب آن ها را نخورند.»
زن گفت «اي مرد! تو خودت نمي تواني فريب زن ها را نخوري, آن وقت مي خواهي كتاببي بنويسي و به بقيه چيز ياد بدي؟»
مرد گفت «من شماها را از خودم بهتر مي شناسم و مطمئن باش هيچ وقت فريب تان را نمي خورم.»
زن گفت «عمرت را رو اين كار تلف نكن كه چيزي عايدت نمي شود.»
مرد گفت «اين حرف ها را نمي خواهد به من بزني؛ چون حناي شما زن ها پيش من يكي رنگ ندارد.»
زن گفت «خلاصه! از من به تو نصيحت؛ مي خواهي گوش كن, مي خواهي گوش نكن.»
مرد گفت «خيلي ممنون! حالا اگر ريگي به كفش نداري, زود راهت را بگير و از همان راهي كه آمده اي برگرد و بگذار سرم به كارم باشد. معلوم است كه شما زن ها چشم نداريد ببينيد كسي مي خواهد پته تان را بريزد رو آب.»
زن گفت «خيلي خوب!»
و برگشت خانه. خط و خال, پولك و زرك و غاليه, حنا, سرمه, وسمه, غازه و سرخاب و سفيداب را بست به كار و خودش را هفت قلم آرايش كرد. رخت هاي خوبش را هم پوشيد و باز رفت سراغ همان مرد و سلام كرد.
مرد جواب سلام زن را داد و تا سرش را از رو كتاب ورداشت دلش شروع كرد به لرزيدن؛ چون ديد دختر غريبه اي مثل ماه ايستاده جلوش.
مرد با دستپاچگي پرسيد «تو دختر كي هستي؟»
زن, پشت چشمي نازك كرد و جواب داد «دختر قاضي شهر.»
مرد گفت «عروس شده اي يا نه؟»
زن گفت «نه!»
مرد گفت «چطور دختري مثل تو تا حالا مانده تو خانه و شوهر نكرده؟»
زن جواب داد «از بس كه پدرم دوستم دارد, دلش نمي آيد شوهرم بدهد.»
مرد پرسيد «چطور؟ يك كم واضح تر حرف بزن.»
زن جواب داد «هر وقت خواستگاري برام مي آيد, پدرم مي گويد دخترم كر و لال و كور است و با اين حرف ها آن ها را دست به سر مي كند.»
مرد گفت «اي دختر! زن من مي شوي؟»
زن گفت «من حرفي ندارم؛ اما چه فايده كه پدرم قبول نمي كند.»
مرد گفت « بگو چه كار كنم كه تو زن من بشوی؟»
دختر گفت «اگر راست مي گويي و عاشق من شده اي, برو پيش پدرم خواستگاري, پدرم به تو مي گويد دخترم كر و لال است و به درد تو نمي خورد. تو بگو با همه عيب هاش قبول دارم. اين طور شايد راضي بشود و من را بدهد به تو.»
مرد گفت «بسيار خوب!»
و رفت پيش قاضي. گفت «اي قاضي! آمده ام دخترت را براي خودم خواستگاري كنم.»
قاضي گفت «خوش آمدي؛ اما دختر من كر و لال و كور است و به درد تو نمي خورد.»
مرد گفت «دخترت را با همه عيب و نقصش قبول دارم.»
قاضي گفت «حالا كه خودت مي خواهي, مبارك است.»
و همه اهالي شهر را جمع كرد. عروسي مفصلي گرفت و دخترش را به عقد آن مرد درآورد.
بعد هم داماد را بردند حمام و از حمام درآوردند و كردند تو حجله و در حجله را بستند رو عروس و داماد.
داماد با يك دنيا شوق و ذوق رفت جلو, روبند عروس را ورداشت و تا چشمش افتاد به روي عروس دو دستي زد تو سر خودش؛ چون ديد هر چه قاضي از دخترش گفته بود, درست است.
مرد فهميد آن زن قشنگ فريبش داده؛ ولي جرئت نداشت زير حرفش بزند و به قاضي بگويد دخترش را نمي خواهد. آخر سر ديد راهي براش نمانده, مگر اينكه بگذارد به جاي دوري برود كه هيچ كس نتواند ردش را پيدا كند.
اين طور شد كه بي خبر گذاشت از خانه قاضي رفت. پشت به شهر و رو به بيابان رفت و رفت تا رسيد به شهري كه هيچ تنابنده اي او را نمي شناخت.
مدتي كه گذشت دكاني براي خودش دست و پا كرد و شروع كرد به كار و كاسبي.
يك روز ديد همان زن قشنگ آمد به دكانش و سلام كرد. مرد از جا پريد و با داد و فرياد گفت «اي زن! تو من را از شهر و ديارم آواره كردي, ديگر از جانم چه مي خواهي كه در غربت هم دست از سرم بر نمي داري؟»
زن خنديد و گفت «من از تو هيچي نمي خوام؛ فقط آمده ام بپرسم يادت هست گفتي هيچ وقت فريب زن ها را نمي خورم؟»
مرد گفت «ديگر چه حقه اي مي خواهي سوار كني؟ تو را به خدا دست از سرم وردار.»
زن گفت «اگر قول مي دهي براي زن ها كتاب ننويسي و پاپوش درست نكني, تو را از اين گرفتاري نجات مي دهم.»
مرد گفت «كدام كتاب؟ بعد از آن بلايي كه سرم آوردي, كتاب نوشتن را بوسيدم و گذاشتم كنار.»
زن گفت «اگر به من گوش كني, كاري مي كنم كه قاضي طلاق دخترش را از تو بگيرد.»
مرد گفت «هر چه بگويي مو به مو انجام مي دهم.»
زن گفت «اول قول بده كه من را به عقد خودت در مي آوري.»
مرد گفت «قول مي دهم.»
زن گفت «حالا كه عقل برگشته به سرت, با يك دسته غربتي راه بيفت سمت شهر خودمان و آن ها را يكراست ببر در خانه قاضي و در بزن. قاضي خودش مي آيد در را وا مي كند و تا چشمش مي افتد به تو مي پرسد اين همه مدت كجا بودي؟ بگو دلم براي قوم و خويشم تنگ شده بود و رفته بودم به ديدن آن ها و چون چند سال بود كه از هم دور بوديم, نگذاشتند زود برگردم. حالا هم آمده اند عروسشان را ببينند و مدتي اينجا بمانند.»
مرد همين كار را كرد و با يك دسته كولي راه افتاد؛ رفت خانة قاضي و در زد.
قاضي آمد در را واكرد و ديد دامادش با سي چهل تا كولي ريز و درشت پشت در است. قاضي از دامادش پرسيد «اين همه مدت كجا بودي؟»
مرد جواب داد «اي پدر زن عزيزم! مدتي از قوم و قبيله ام بي خبر بودم, يك دفعه دلم هواشان را كرد و رفتم به ديدنشان. حالا آن ها هم با من آمده اند عروسشان را ببينند و مدتي اينجا بمانند.»
بعد شروع كرد به معرفي آن ها و گفت «اين پسرخاله, آن دخترخاله, اين پسر عمو, آن دختر عمو, اين پسر عمه, آن دختر عمه.»
كولي ها ديگر منتظر نماندند و جيغ و ويغ كنان با بار و بساطشان ريختند تو خانه قاضي. يكي مي پرسيد «جناب قاضي! سگم را كجا ببندم؟»
يكي مي گفت «جناب قاضي! دستت را بده ماچ كنم كه خاله زاي ما را به دامادي قبول كردي.»
ديگري مي گفت «خرم چي بخورد؟ زبان بسته سه روز تمام بكوب راه آمده و يك شكم سير نخورده.»
يكي مي گفت «اول جلش را وردار, بگذار عرقش خوب خشك بشود.»
ديگري مي گفت «بزم را كجا ببندم؟ همين طور كه نمي شود ولش كنم تو خانه جناب قاضي.»
قاضي ديد اگر مردم بفهمند دامادش كولي است, آبروش مي ريزد و نمي تواند در آن شهر زندگي كند. اين بود كه دامادش را كنار كشيد و به او گفت «تا مردم نيامده اند به تماشا و تو شهر انگشت نما نشده ام, دخترم را طلاق بده و قوم و خويش هات را بردار برو.»
مرد گفت «پدر زن عزيزم! من آه در بساط ندارم كه با ناله سودا كنم؛ آن وقت مهريه دخترت چه مي شود؟»
قاضي گفت «كي از تو مهريه خواست؟»
مرد كه از خدا مي خواست از شر دختر خلاص شود, حرف قاضي را قبول كرد. دختر را فوري طلاق داد و رفت با همان زني كه فريبش داده بود عروسي كرد.
مطالب مشابه
insert_link
local_library آموزش یوگا - دنیای پر رمز و راز خواب
insert_link
local_library آموزش یوگا - یوگا و درمان سردرد
insert_link
local_library آموزش یوگا - مبحثی در شناخت تمرکز و تربی
insert_link
local_library دستورالعمل های استيل شروع ، قدمها و پرتا
insert_link
local_library زمان بندی و حفظ تعادل
insert_link
local_library هیپتونیزم چیست و چگونه رخ می دهد!؟
insert_link
local_library آگاهی و موانع آگاهی برتر
insert_link
local_library انرژی چیست و چرا بر روی مراکز انرژی ما(چ
insert_link
local_library آموزش مطالعه - تمرکز از راه ذکر و عرفان
insert_link
local_library آموزش مطالعه - یوگا و افزایش تمرکز
insert_link
local_library مربع های فندق و شکلات
insert_link
local_library کیک موز و گردو
insert_link
local_library کیک ساده و خوشمزه
insert_link
local_library خوراك بادمجان و كدو
insert_link
local_library نان و پنیر و سبزی
insert_link
local_library ماست و خیار
insert_link
local_library مخلوط لیموترش و شیر درمان پوست بدن
insert_link
local_library دانستني هاي ژل، موس، واكس و اسپري مو
insert_link
local_library روغن مورچه و رشد موهای زاید
insert_link
local_library آرايش براي پنهان كردن لكه ها و جوشها
insert_link
local_library شامپوي نامناسب و رنگ كردن بيش از حد مو
insert_link
local_library بخور دادن پوست و انواع آن
insert_link
local_library حنا رنگ موی طبیعی و پر خاصیت
insert_link
local_library معجون تقويت كننده و روشن كننده پوست
insert_link
local_library برای براق شدن و جلا دادن به موها
insert_link
local_library موهائي صاف و درخشنده بعد از حمام
insert_link
local_library چطوری ابروهای کمپشت و تکه تکه خود را در
insert_link
local_library معرفی و آموزش کار با لوازم مانیکور
insert_link
local_library پدیکور و زیبایی انگشت پا
insert_link
local_library آسیب به موها با استفاده زياد از ژل و حال
insert_link
local_library آسیب به موها با استفاده زياد از ژل و حال
insert_link
local_library همه چیز در مورد ابرو و داشتن ابروهای زیب
insert_link
local_library چگونه دور لبها را درست كرده و آنرا آرايش
insert_link
local_library هماهنگ کردن اندازه لب و يا فرم دادن به آ
insert_link
local_library برداشتن و مرتب کردن ابرو
insert_link
local_library خط چشم و طريقه صحيح کشيدن آن
insert_link
local_library آرايش تکميلي و ترميمي
insert_link
local_library هماهنگ کردن اندازه لب و يا فرم دادن به آ
insert_link
local_library قوانين و مقررات بازي تنيس - 2
insert_link
local_library قوانين و مقررات بازي تنيس - 1
insert_link
local_library تجهيزات ورزش و بازی پينت بال:
insert_link
local_library ایروبیک و تاثیرات آن بر بدن
insert_link
local_library ایروبیک چند نوبت و چه مدت؟
insert_link
local_library معرفی انواع پرده و چگونگی به كاربردن آنه
insert_link
local_library طرز تهیه ی خمیر نمكی و طریقه ی ساخت ظروف
insert_link
local_library طرز ساخت گل ستاره ای و برگ های پاپیتال ا
insert_link
local_library شمع چلوكباب و نوشابه
insert_link
local_library طریقه ساخت شمع چای و قند و شكر
insert_link
local_library طریقه ساخت شمع كیك شكلاتی ، شمع بره ، و
insert_link
local_library سایبان، پوششی مقرون به صرفه و زیبا
insert_link
local_library پرده و پنجره
insert_link
local_library زن ایرانی سبد به سر و هیزم به سر ( تابلو
insert_link
local_library زن مینیاتور دف زن ( تابلوهای كُلاژ)
insert_link
local_library تابلوهای كلاژ- زن اروپایی یا دختر فانتزی
insert_link
local_library كریسمس و تزیینات آن
insert_link
local_library سرباز هخامنشی نیزه به دست و سپر به دست
insert_link
local_library زن هندی سبد به سر
insert_link
local_library آشنایی با ابزار و وسایل گلآرایی
insert_link
local_library پونه و ترخون و ریحان
insert_link
local_library گلخانه ها و نهالستان
insert_link
local_library باغ ناحیه ایران و تورانی
insert_link
local_library باغ چین و ژاپن
insert_link
local_library خانواده پَسیفلوراسه، پیپراسه و ارکیداسه
insert_link
local_library گیلاس و آلبالو
insert_link
local_library آفات و امراض چغندرقند
insert_link
local_library خانواده زنبقها و نعناعیان
insert_link
local_library خصوصیات خاک برنج های غرقابی و شناور
insert_link
local_library بررسی عملکرد و راندمان محصول در روش های
insert_link
local_library طرز کشت و ازدیاد رعنا زیبا
insert_link
local_library چند نکته جالب در مورد نگهداری گلها و گی
insert_link
local_library بیابان ها و کم آبی در مناطق حاشیه کویر
insert_link
local_library آموزش ؛ نگهداری ؛ کاشت و پرورش گل و گیاه
insert_link
local_library دیـپ لادنیـا نیازمند گرما و رطوبت
insert_link
local_library گــاردنــیا، سفـید و مـعـطر
insert_link
local_library کلومنیا، آویز سبز و ارغوانی
insert_link
local_library اصل و منشأ خربزه از کجا است؟
insert_link
local_library کاشت و پرورش درخت کاشو (بادام هندی)
insert_link
local_library هـلیوتـروپـیـوم،معطر و زود رشد
insert_link
local_library کاشت , داشت و برداشت زیره سیاه
insert_link
local_library آب و هیدرولوژی
insert_link
local_library «هیدرانژا» درشت و پرپشت
insert_link
local_library قاآني شيرازي - پير لال و كودك الكن
insert_link
local_library بنزین و هوس سوختن ... شعر طنز
insert_link
local_library نام های ایرانی - اسم دختر - حرف و
insert_link
local_library نام های ایرانی - اسم پسر - حرف و
insert_link
local_library كدو قلقله زن
insert_link
local_library راه و بي راه
insert_link
local_library كچل و شيطان
insert_link
local_library درخت سيب و ديو
insert_link
local_library شاه و وزير
insert_link
local_library شاهزاده ابراهيم و فتنه خونريز
insert_link
local_library رازهاي عشق - روز سي و يكم
insert_link
local_library رازهاي عشق - روز بيست و نهم
insert_link
local_library رازهاي عشق - روز بيست و هشتم
insert_link
local_library رازهاي عشق - روز بيست و هفتم
insert_link
local_library رازهاي عشق - روز بيست و ششم
insert_link
local_library رازهاي عشق - روز بيست و پنجم
insert_link
local_library رازهاي عشق - روز بيست و چهارم
insert_link
local_library رازهاي عشق - روز بيست و سوم
insert_link
نظرات (0)