نام اصیل ایرانی |فارسی|پسر|حرف آ
- توضیحات
- دسته: اسامی اصیل ایرانی | حرف الف
- بازدید: 1055
نام پسر فارسی که با آ شروع شود:
ردیف | اسم فارسی |
معنی نام |
1 | آباد | تندرست، سالم، آراسته، مرفه |
2 | آبادیس | نام یکی از طبیبان در دوره هخامنشی |
3 | آباریس | موبد مشهور سلسله هخامنشی |
4 | آباقا | اسم فرزند هلاکوخان مغول، دومین ایلخان مغول |
5 | آباگران | نام سردار شاپور دوم پادشاه ساسانی |
6 | آبان | نام ماه هشتم از سال شمسی، نام فرشته نگهبان آب، نام روز دهم از هر ماه شمسی در ایران قدیم |
7 | آبان زاد | زاده آبان، کسی که در ماه آبان به دنیا آماده باشد. اسم پسرانه |
8 | آبان یاد | به یاد آبان یا کسی که یادآور ماه آبان است. |
9 | آباندان | نام فرستاده خسرو اول پادشاه ساسانی به دربار رم |
10 | آبدست | چابک، تر و فرز، تردست |
11 | آبرلی | آبر (فارسی، آبرو) + لی (ترکی) دارای آبرو، آبرومند (اسم فارسی-ترکی) |
12 | آبرو | حیثیت، شرف، قدر |
13 | آبستا | اوستا، کتاب مقدس زرتشتیان، اساس، بنیاد، اصل |
14 | آپاسای | نام منشی شاپور اول پادشاه ساسانی |
15 | آتردین | آَذردین، نام بهدینی در اوستا |
16 | آتروان | صورت دیگری از اترابان، نگهبان آتش، پیشوای دین زرتشتی |
17 | آتروپات | محافظ آتش، نگهبان آتشکده ، نام یکی از فرماندهان قوم ماد |
18 | آترون | صورت دیگری از اترابان، نگهبان آتش، پیشوای دین زرتشتی |
19 | آترینا | آترین، آذرین، نام پسر اوپَدرَم که به نوشته سنگ نوشته بیستون در زمان داریوش پادشاه هخامنشی در خوزستان یاغی شد و خود را پادشاه خوزستان خواند. |
20 | آترینه | صورت دیگری از آذرین، نام پسر اوپَدرَم که به نوشته سنگ نوشته بیستون در زمان داریوش پادشاه هخامنشی در خوزستان یاغی شد و خود را پادشاه خوزستان خواند. |
21 | آتش برزین | آتش باشکوه یا شکوه آتش مرکب از آتش + برزین(با شکوه) |
22 | آتشزاد | زاده آتش |
23 | آتیلا | نام پادشاه قبیله هون که امپراطوری روم شرقی را شکست داد. |
24 | آثویه | صورت دیگر آبتین ،روح کامل و درستکار، از شخصیتهای شاهنامه، نام پدر فریدون پادشاه پیشدادی |
25 | آخش | نام موبدی در ایران قدیم، قیمت بها ارزش |
26 | آداد | مأخوذ از افسانه گیل گمش بابلی، خدای هوا، توفان و باران |
27 | آدخ | (به فتح ت) خوب نغز خجسته مبارک میمون، برامدگی های کوچک تپه مانند روی زمین (تل به ضم ت) |
28 | آدلی | نامور، نامدار |
29 | آدیش | آتش، اخگر، شراره آتش |
30 | آدین | آرایه هایی که با آن کوی و برزن را در نوروز یا هنگام ورود اشخاص بزرگ مزین می کنند. |
31 | آذرآیین | نام چهارمین آتشکده از هفت آتشکده ایرانیان |
32 | آذران | آتش ها |
33 | آذربابا | پدر آتش ،نام پدر فرهاد کوهکن که هنر سنگ تراشی را به فرزندش آموخت. |
34 | آذرباد | آذرپناه یا کسی که آتش نگهدار اوست، نام موبدی که بانی آذربایجان بوده است، نام یکی از شخصیتهای منظومه ویس و رامین |
35 | آذربان | نگهبان آتش |
36 | آذربرزین | آتش باشکوه یا شکوه آتش مرکب از آذر (آتش) + برزین (با شکوه)، نام نوه رستم و پسر فرامرز که سپهسالار بهمن بود، نام یکی از آتشکده های مهم در زمان ساسانی |
37 | آذربه | بهترین آتش، نام پسر آذرباد از خاندان کیانیان اسم ایرانی |
38 | آذربهرام | نام پسر آذرنوش |
39 | آذرپاد | صورت دیگر آذرباد، آذرپناه یا کسی که آتش نگهدار اوست. |
40 | آذرپی | دارای قدمی چون آتش |
41 | آذرتاش | آذر (فارسی) + تاش (ترکی) دو تن که اجاق و بخت یکسانی دارند. |
42 | آذرتوس | صورت دیگر آذرطوس، در وامق و عذرا مردی که با مادر عذرا ازدواج کرد. |
43 | آذرجوش | پهلوانی در داستان سمک عیار |
44 | آذرخش | صاعقه ، نام نهمین روز از ماه آذر |
45 | آذرداد | داده آتش، نام پدر آذرباد از خاندان کیانیان |
46 | آذرشب | فرشته نگهبان آتش که همواره در آتش است، نام آتشکده ای که گشتاسب در بلخ بنا نهاد و گنجهای خویش را در آن پنهان نمود. |
47 | آذرشسب | مخفف آذرگشب ، آتش جهنده، فرشته نگهبان آتش که همواره در آتش است، آتشکده |
48 | آذرشن | آفتاب پرست سمندر ، نام پهلوانی ایرانی در گرشاسب نامه |
49 | آذرطوس | صورت دیگر آذرتوس، در وامق و عذرا مردی که با مادر عذرا ازدواج کرد. |
50 | آذرفر | دارای شکوه وجلالی چون آتش، نام یکی از بزرگان عهد هخامنشی |
51 | آذرفرنبغ | یکی از سه آتش مقدس محافظ جهان در دین زرتشت |
52 | آذرکار | آتشکار |
53 | آذرکیش | آتش پرست ، دارای دین زرتشتی |
54 | آذرکیوان | نام موبدی زرتشتی، مؤسس آیین خاصی به همین نام |
55 | آذرگشسب | مخفف آذرگشنسب، یکی از سه آتش مقدس محافظ جهان، نام فرشته موکل آتش |
56 | آذرماهان | ماه آتشین |
57 | آذرمهربرزین | مرکب از آذر + مهر + برزین، شکوه محبت خورشید، مهربانی خورشید، نام یکی از موبدان ساسانی و همچنین یکی از هفت آتشکده بزرگ ایرانیان |
58 | آذرنرسی | نام پسر هرمز دوم پادشاه ساسانی |
59 | آذرنگ | روشن و نورانی ، آتش |
60 | آذرنوش | نوش آذر، آتش جاویدوان،گرمای همیشگی، نام دومین آتشکده از هفت آتشکده بزرگ ایرانیان |
61 | آذروان | آذربان، آتش بان، نگهبان آتشکده |
62 | آذین فر | پسر باشکوه و آراسته |
63 | آراج | آراد، نام روز بیست و پنجم از هر ماه شمسی در ایران قدیم |
64 | آراد | آراج، نام روز بیست و پنجم از هر ماه شمسی در ایران قدیم که در این روز نو پوشیدن را مبارک و سفر را شوم می دانند. |
65 | آراز | گویش ترکی رودخانه ارس |
66 | آرازش | صدقه انفاق در راه خدا |
67 | آرام | آهسته ساکت سنگینی و وقار مکان خلوت |
68 | آرپان | آرین، منسوب به قوم آریایی، منسوب به ایران |
69 | آرتا | ارتا(به فتح الف) در اوستا به معنای مقدس آمده است. |
70 | آرتاباز | نام فرمانده گردونه های کوروش پادشاه هخامنشی |
71 | آرتابان | اردوان |
72 | آرتاپارت | نام نگهبان کوروش دوم پادشاه هخامنشی |
73 | آرتام | والی فریگه در زمان کوروش پادشاه هخامنشی |
74 | آرتان | نام برادر داریوش پادشاه هخامنشی و پسر ویشتاسب |
75 | آرتمن | نام برادر بزرگ تر خشایارشاه پسر کوروش پادشاه هخامنشی |
76 | آرتوان | اردوان ، یاری کننده درستکاران، از شخصیتهای شاهنامه، نام چند تن از پادشاهان اشکانی |
77 | آرتیمان | مرکب از آرتی به معنای پاک و مقدس بعلاوه مان به معنی تفکر و اندیشه، اندیشه مقدس، تفکر پاک، همچنین نام روستایی از توابع تویسرکان که زادگاه میر رضی الدین آرتیمانی از شاعران عهد صفوی است. |
78 | آرتین | آرش، عاقل و زیرک، از شخصیتهای شاهنامه، نام پهلوان نامدار ایرانی در زمان منوچهر پادشاه پیشدادی که در تیراندازی بسیار توانا بوده است. |
79 | آردا | آرشا، مقدس |
80 | آرسام | آرشام، خرس، زورمند، دارای زور خرس پسر آریارمنه و پدر ویشتاسب از خاندان هخامنشی |
81 | آرسان | نام پسر اردشیر دوم پادشاه هخامنشی |
82 | آرسین | پسر آریایی |
83 | آرش | عاقل و زیرک، از شخصیتهای شاهنامه، نام پهلوان نامدار ایرانی در زمان منوچهر پادشاه پیشدادی که در تیراندازی بسیار توانا بوده است. |
84 | آرشا | آردا ، مقدس |
85 | آرشام | به معنی خرس و به معنی زور، دارای زور خرس پسر آریارمنه و پدر ویشتاسب از خاندان هخامنشی |
86 | آرشامه | = آرشام |
87 | آرشان | نام پسر اردشیر دوم پادشاه هخامنشی |
88 | آرشاویر | مرد مقدس، نام یکی از پادشاهان اشکانی |
89 | آرشاویر | مرد مقدس |
90 | آرمان | آرزو، از شخصیتهای شاهنامه، نام سردار خسروپرویز پادشاه ساسانی |
91 | آرمناک | ارمنی، پسر هایکا، شخصی که ارمنیها نژاد خود را به او نسبت می دهند. |
92 | آرمین | از شخصیتهای شاهنامه، نام چهارمین پسر کیقباد، مرد همیشه پیروز |
93 | آرمینی | سپهسالار یزگرد سوم پادشاه ساسانی |
94 | آرنا | نام روستایی در نزدیکی نقده |
95 | آروکو | ایرج، نام پسر کوروش پادشاه هخامنشی، نجیب نجیب زاده |
96 | آرون | صفت نیک و خصلت پسندیده |
97 | آروین | تجربه، آزمایش امتحان آزمون |
98 | آریا | نژاد هندوارپائیان که در عهدی بسیار کهن با هم زندگی می کردند و بعدها به دو بخش بزرگ تقسیم شدند گروهی به هند و ایران آمدند و گروهی به اروپا رفتند.نام میهن عزیز ما ایران از این کلمه گرفته شده است. |
99 | آریاباد | آریاپاد نگهبان قوم آریایی |
100 | آریابان | نگهبان قوم آریایی |
101 | آریابد | به ضم ب، آریا + بد (صاحب و سرور) سرور قوم آریایی، بزرگ آریاییان |
102 | آریابرز | شکوه آریایی ، نام یکی از سرداران داریوش سوم پادشاه هخامنشی |
103 | آریاراد | آریا + راد (جوانمرد بخشنده دانا شجاع) آریایی جوانمرد آریایی شجاع آریایی دانا، نام پسر اردشیر دوم پادشاه هخامنشی نام اصیل فارسی |
104 | آریارامنه | آرام کننده آریائیان، نام پدر آرشام، جد داریوش پادشاه هخامنشی |
105 | آریارمن | رامشگر آریایی، شادی آور از نژاد آریایی |
106 | آریاز | نام یکی از سرداران هخامنشی |
107 | آریاسب | دارنده اسب ایرانی، نام یکی از سرداران کوروش پادشاه هخامنشی |
108 | آریافر | دارای فر و شکوه آریایی |
109 | آریاک | نام یکی از سرداران ایرانی و فرماندار کاپادوکیه |
110 | آریاگیو | به فتح گ، سکون ی، سکون و، آریا + گیو (سخنور)، سخنور آریایی، نام یکی از سرداران ایرانی در روزگار باستان |
111 | آریامن | دریا سالار خشایارشاه پادشاه هخامنشی اسم ایرانی |
112 | آریامنش | دارای خوی و رفتار آریایی، نام پسر داریوش پادشاه هخامنشی |
113 | آریامهر | برخوردار از محبت آریایی، نام یکی از سرداران داریوش سوم پادشاه هخامنشی، لقبی که شهریور ۱۳۴۴به مناسبت ۲۵مین سال سلطنت از طرف مجلس سنا و شورای ملی به محمدرضا پهلوی داده شد. |
114 | آریو | نام یکی از سرداران بزرگ ایرانی زمان داریوش سوم پادشاه هخامنشی در نبرد با اسکندر مقدونی |
115 | آریوبرزن | آتش ایرانی، کنایه از قدرت و خشم ایرانی، نام یکی از سرداران بزرگ ایرانی زمان داریوش سوم پادشاه هخامنشی در نبرد با اسکندر مقدونی |
116 | آریوبرزین | آتش ایرانی، کنایه از قدرت و خشم ایرانی، نام یکی از سرداران بزرگ ایرانی زمان داریوش سوم پادشاه هخامنشی در نبرد با اسکندر مقدونی |
117 | آریوراد | نام پسر اردشیر دوم پادشاه هخامنشی، ایرانی و جوانمرد |
118 | آریه | نام سپهدار ایرانی طرفدار کورش صغیر پادشاه هخامنشی |
119 | آزاد | رها شده از گرفتاری یا چیزی آزاردهنده،فارغ و آسوده،درختی جنگلی و بلند،رها شده از تعلقات دنیوی |
120 | آزادبه | آزاد (رها) + به (سالم و خوب)، به معنای انسان سالم و آزاد، نام یکی از سرداران ایرانی در قرن دوم |
121 | آزادسرو | همچون سرو زیبا و بی تعلق، بزرگوار و متواضع،از شخصیتهای شاهنامه، نام مردی دانا و پرهیزکار در زمان انوشیروان پادشاه ساسانی |
122 | آزادفروز | رهایی بخش، آنکه آزادی می آورد، باعث آزادی، نام مردی در زمان انوشیروان پادشاه ساسانی |
123 | آزرمگان | با حیا، مودب، سربه زیر، از شخصیتهای شاهنامه، نام پدر فرخزاد سردار ایرانی در زمان خسروپرویز پادشاه ساسانی |
124 | آژند | پیوند دهنده، چسباننده، در اصطلاح بنایی ملاطی که بین ردیفهای آجر میگذارند. |
125 | آژنگ | چین و شکنی که بر پوست بدن و بخصوص پیشانی می افتد، خشم، موج کوتاهی که روی سطح آب ایجاد می شود |
126 | آسپاداس | آخرین پادشاه ماد که از کورش کبیر پادشاه و موسس هخامنشیان شکست خورد |
127 | آسپیان | آبتین، روح کامل، انسان نیکو کار، از شخصیتهای شاهنامه، نام پدر فریدون پادشاه پیشدادی |
128 | آستیاژ | آسپاداس،آخرین پادشاه ماد که از کورش کبیر پادشاه و موسس هخامنشیان شکست خورد. |
129 | آسدین | نام موبدی در سده دهم یزگردی |
130 | آسیدات | آسیداد،نام یکی از بزرگان هخامنشی |
131 | آسیداد | آسیدات، نام یکی از بزرگان هخامنشی |
132 | آسیم | استاد بزرگ مرتبه واستاد عظیم الشأن |
133 | آفریدون | فریدون، از شخصیتهای شاهنامه، نام پسر آبتین و فرانک، از پادشاهان پیشدادی ایران و به بند کشنده ضحاک ماردوش اسم دخترانه |
134 | آقاجان | آقا (مغولی) + جان (فارسی) عنوان محبت آمیز برای پدر یا پدربزرگ |
135 | آقاگل | آقا (مغولی) + گل(فارسی) نام روستایی در نزدیکی اصفهان |
136 | آکام | نتیجه، ثمره، سود، فایده |
137 | آمنید | نام دبیر داریوش پادشاه هخامنشی |
138 | آموی | رود جیحون، آمودریا |
139 | آناگ | نام یکی از احکام پارت در زمان اردشیر پادشاه ساسانی |
140 | آوادیس | ارمنی مژده، نوید |
141 | آوگان | از شخصیتهای شاهنامه، نام پهلوان ایرانی و پیشرو سپاه فریدون پادشاه پیشدادی |
142 | آوه | از شخصیتهای شاهنامه، نام دلاور ایرانی و از فرماندهان سپاه کیخسرو پادشاه کیانی |
143 | آوید | مشتاق و خواهان |
144 | آیین گشسب | از شخصیتهای شاهنامه، نام دبیر هرمز انوشیروان پادشاه ساسانی |
نظرات (3)