خنديدن عامل اصلي داشتن يك زندگي شاد و سالم

خنديدن ، عامل اصلي داشتن يك زندگي شاد و سالمبه گفته ي دكتر اندرسون «خنديدن» عامل اصلي داشتن يك زندگي شاد و سالم است... 


به گزارش سرويس نگاهي به وبلاگ‌هاي خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، در وبلاگ"دانشجويان روانشناسي" به نشاني http://ravanshenasionline84.blogfa.com آمده است: با توجه به گفته ي دكتر اندرسون، «خنده» در عين حال كه موجب يك زندگي شاد مي شود، سلامتي جسم را نيز به دنبال دارد. به همين خاطرامروزه خنده درماني يكي از راه‌هاي بسيار مؤثر در امر بهبود بيماران بوده و است. 


خنديدن و ورزش كردن يا كارهايي مثل رسيدگي به گل‌ها و يا در محيط كار در جمع دوستان و همكاران بودن موجب مي‌شود بدن ماده‌اي به نام "اندروفين" توليد كند كه مشابه قرص هاي مسكن عمل مي‌كند. 


به گفته‌ي دكتر اندرسون موقعي كه مغز اندروفين آزاد مي‌كند، سيستم ايمني بدن فعال مي شود و موادي كه وظيفه ي مبارزه با باكتري ها و ويروس ها را دارند شروع به فعاليت مي‌كنند و همين امر باعث ايجاد احساس بهتر در ما مي‌شود. تحقيقات نشان مي دهد اشخاصي كه شادتر هستند و مثبت نگرند از سطح اندروفين بالاتري در خونشان برخوردارند و از نظر جسمي و روحي از افرادي كه دائم افسوس مي‌خورند بهتر و سالم تر هستند. 


دكتر اندرسون مي‌گويد: اگر بهانه‌اي براي خنديدن پيدا نمي‌كنيد سعي كنيد به طور مصنوعي هم كه شده بخنديد. هر روز صبح جلوي آيينه بايستيد و براي ‌١٥ ثانيه از ته دلتان بخنديد. دكتر اندرسون معتقد است: كه حتي خنده‌هاي مصنوعي هم قادرند به توليد و ترشح اندروفين كمك كنند و اين كار به خود درماني يا خنده درماني فرد كمك مي‌كند.

بچه ها را در بزرگراه اينترنت تنها نگذاريد

درجهان بيش از ۱۰ ميليون كودك با اينترنت سر و كار دارند آنها براي دستيابي به اطلاعات و برقراري ارتباط با دوستان و اعضاي خانواده از طريق نامه الكترونيكي آموختن مهارت هاي رايانه اي و شركت در بحث به اينترنت مراجعه مي كنند.درجهان بيش از ۱۰ ميليون كودك با اينترنت سر و كار دارند آنها براي دستيابي به اطلاعات و برقراري ارتباط با دوستان و اعضاي خانواده از طريق نامه الكترونيكي آموختن مهارت هاي رايانه اي و شركت در بحث به اينترنت مراجعه مي كنند. 
كودكان ساكن روستاها مي توانند با استفاده از اينترنت موزه ها يا مكان هاي ديدني شهرها و ساير كشورها را ببينند. كودكان بيمار و ناتوان مي توانند با ساير همسالان خود گفت وگو كنند و از احساس تنهايي خود بكاهند. در بعضي كشورها حدود ۸۰ درصد مدارس ابتدايي و راهنمايي به اينترنت دسترسي دارند و بسياري از مشاغل به مهارت هاي اينترنتي نيازمند است. با اين همه لازم به ذكر است كار با رايانه و اينترنت موجب بهبود وضعيت تحصيلي كودك نمي شود. كودكان بهترين آموزش را با داشتن معلمين مجرب و تحصيل در كلاس هاي كوچك تر به دست مي آورند. براي استفاده مؤثر از اين ابزارهاي الكترونيكي به آموزگاران ماهر و زمان كافي نياز است تا دانش آموزان مورد توجه و تربيت انفرادي و مناسب قرار گيرند. 
● خطرات اينترنت 
▪ اشخاص ناشناس و حتي افراد كودك آزار مي توانند سهمي در برقراري ارتباط با كودك از طريق پست هاي الكترونيكي (E-mail)و اتاق هاي گفت و گو (chat room) داشته باشند. 
▪ دسترسي آسان به پايگاه هايي كه تصاوير مربوط به بي مبالاتي هاي جنسي و خشونت ورزي و مصرف مواد را تبليغ مي كنند. 
▪ مواجهه با اطلاعات عجيب غلط و زبان هاي غير متعارف. 
▪ ظاهرشدن پيام هاي مستهجن بر روي صفحه. 
▪ اينترنت مثل تلويزيون مي تواند زمان لازم براي مطالعه، بازي، فعاليت هاي اجتماعي و بودن در دنياي واقعي را كاهش دهد. 
▪ كودكان علاوه بر ديدن صفحه رايانه نياز دارند ساير حواس خود را مانند بويايي، شنوايي و لامسه پرورش دهند. 
▪ با استفاده زياد از رايانه چشم، دست و ستون فقرات كودكان آسيب مي بيند. 
▪ تبليغات مربوط به مصرف سيگار و الكل برصفحه اينترنت بدون محدوديت براي همه و از جمله كودكان ظاهر مي شود. 
▪ در آگهي هاي بازرگاني با استفاده از بولتن ها، جوايز بازي ها و تصاوير رنگي از كودكان سوءاستفاده مي شود. 
▪ اغلب براي مقاصد بازاريابي با استفاده از شخصيت هاي آشناي كارتوني از كودكان اطلاعات شخصي گرفته مي شود. 
▪ براي فروش كالاهاي تجاري از قصه گويي استفاده مي شود و نه ايجاد كنجكاوي در ذهن پوياي كودكان. 
● نكاتي براي والدين 
در مورد اينترنت اطلاعات بيشتري به دست آوريد و مهارت خود را در استفاده از آن افزايش دهيد. 
فعاليت هاي سني و رشدي مناسب با كودكان خود را تعيين كنيد. مثلاً كودكان سنين دبستاني به نظارت مستقيم و هشدار مداوم در مورد تبليغات و ورود به اتاق گفت وگو (chat room) نياز دارند و لازم است به نوجوانان يادآوري شود كه به رعايت نكات ايمني در اينترنت و مدت زمان استفاده از آن توجه داشته باشند. 
همراه با كودك از اينترنت استفاده كنيد. باهم پايگاه ها را جست وجو كنيد و نقش تبليغات را توضيح دهيد. بر خطرات اصلي اينترنت تمركز كنيد. اين قانون مطلق را تكرار كنيد كه نبايد هرگز كسي را از طريق اينترنت ملاقات كرد. از نرم افزارهاي فيلتركننده استفاده كنيد. 
پايگاه هاي كتابخواني براي كودكان مناسبند و او مي تواند به تنهايي به آنها مراجعه كند. براي نظارت آسان تر والدين بر كودكان بايد رايانه را در محلي عمومي و قابل دسترس براي همگان قرار داد. 
اجازه ورود به اتاق گفت وگوي اينترنتي (chat room) را فقط با نظارت بدهيد. 
در زمان استفاده از اينترنت الگوي خوبي براي كودك باشيد و زمان استفاده را به هدفي خاص محدود كنيد. 
همه نرم افزارهايي را كه به خانه آورده مي شوند، ارزيابي كنيد. 
در مورد مسائلي كه در رابطه با فعاليت هاي رايانه اي و اينترنتي در مدرسه كودك اتفاق مي افتد اطلاعات به دست آوريد.

چگونه دستهايمان را خوب بشوييم

طبق نتايج آخرين و جديدترين دسته‌بندي درباره اين كه چه كساني مرتب دستهاي خود را مي‌شويند، معلوم شد كه دانش‌آموزان و پدرها كثيف‌ترين دستها را دارند. 

طبق نتايج آخرين و جديدترين دسته‌بندي درباره اين كه چه كساني مرتب دستهاي خود را مي‌شويند، معلوم شد كه دانش‌آموزان و پدرها كثيف‌ترين دستها را دارند. به گزارش سرويس بهداشت و درمان خبرگزاري دانشجويان ايران(ايسنا)، بر اساس رتبه‌هاي بهداشتي كه در گزارش پاكيزگي دستها از سوي انجمن صابون و ماده پاك كننده در آمريكا منتشر شده است، بهداشت‌ ياران مدارس و ساير متخصصان بهداشتي تميزترين دستها را در بين ساير اقشار و گروه‌هاي مردم دارند. اين گزارش براساس يك تحقيق تلفني از 664 والدين دانش آموز مدرسه‌اي، معلمان،‌بهداشت ياران مدارس و ساير مسئوولان و متخصصان بهداشتي و دانش آموزان شركت كننده در كنفرانس‌هاي بهداشتي و خانوادگي ويژه در سال جاري، تهيه شده است. اين دانش‌آموزان در گروه سني 15 تا 18 سال بوده‌اند. براساس اين رده بندي دست‌هاي دانش آموزان از ساير گروه‌ها كثيف‌تر است، بعد از آن در رديف دوم پدرها دستهايشان كثيف‌تر است. معلمان در اين جدول در گروه سوم قرار مي‌گيرند كه دستهايشان كثيف نيستند اما تميز منفي محسوب مي‌شود. مادرها نيز در گروه بعدي مشابه به معلمان هستند اما متخصصان بهداشتي در گروه دستهاي تميز مثبت قرار مي‌گيرند. تقريبا تمام متخصصان بهداشتي شركت كننده در اين تحقيق مي‌دانستند كه شستن دستها روشي براي پيشگيري از ابتلا به سرماخوردگي و آنفلوآنزا است و بيش از 60 درصد از آنها دستهايشان را بيش از 10 بار در روز مي‌شستند. اين انجمن دستورالعمل زير را براي شست و شوي دستها توصيه مي‌كند: - دستها را با آب گرم جاري قبل از دست زدن به صابون مايع يا قالبي مرطوب كنيد. - دستها را به هم بماليد تا كف صابون با آب جاري كاملا شسته شود. - پشت و روي دست، بين انگشتان و زير ناخن‌ها را حداقل به مدت 15 تا 20 ثانيه بشوييد. - دستها را به خوبي با آب گرم جاري آبكشي كنيد. - دستها را با يك حوله تميز يا خنك كن هوايي خشك كنيد 

وقتي زني مادر مي شود

وقتـي بـراي اولـيـن بـار مــادر شــدم، 22 سالم بود. خرداد امسـال كـه دخـتـر 22 سـالـه ام بـچه دار شـد، مـادر بـزرگ خواهم شد. به عنوان زني جوان، بـچـه دار شـدن و مـــادر شـدن در شـكل گـيري هويت من نقش موثري داشت. كار كردن و در عين حال بـچـه داري و مــراقبت از يك كودك، به من در پيدا كردن خودِ وجوديم كمك زيــادي كرد. با گذشت  سالها قدرت بيشتري بدست آوردم، اما در طـي اين دوران زخم هايي هم خوردم. 


هـمــچنين با مسئوليت فرهنگي-اجتماعي كه مادر شدن مـتـضمن بـود روبـرو شـدم. مــادر شــدن از ديدگاه  اجتماع انـتــظارات و مسئوليت هاي بيشتري نسبت به پدر شدن بـــراي رشد عاطفي كودك به همراه داشت. اين احساس مسئوليت، بيـشــتر احساس مـي شد. اگر اتفاق بدي در زندگي كودك رخ دهد، نقش مادر بايد اين باشد كه نه تنها به طور طبيعي با كودك خود همدلي كند، بلكه تقصير كار را نيز بر عهده گرفته و سرزنش هاي جامعه را پذيرا شود. 


همينطور كه سالها مي گذشتند و دو بچه ي من پا به بزرگسالي گذاشتند، توانسته بودم توازني بين نيازهاي خودم و آنها، رابطه ام با شوهرم و كارم ايجاد كنم و چيزهايي درمورد نگاه ديگران به يك مادر و انتظارات ناخودآگاه از زناني كه مادر شده اند براي پرستاري از ساير اعضاء خانواده و احترام گذاشتن به نيازهاي ديگران و گذشت از نيازهاي خودشان چيزهاي ياد گرفته بودم. بخشي از هويت من با تشخيص ناخودآگاه اينكه چه زماني چه كسي نياز به پرستاري و مراقبت من دارد خلاصه مي شد. بيشتر اين نكات را از خانواده ام نگرفتم، از يكي از همكاران آموختم. بعد از آن مي دانستم چه زماني و چطور بايد فرزندانم را تربيت كنم و چه وقت نبايد. با اين آگاهي توانستم خودِ وجوديم را نيز حفظ كنم و از قدرت اراده و اختيار خود لذت ببرم. 


با كوچكترين اطلاعاتي كه پيدا مي كردم،  آن را با خانواده مطرح كرده و با آنها به گفتگو مي نشستم. وقتي از 7 روز هفته، فقط 4 روز مي توانستم شام درست كنم، شوهر خوب و دوستاشتنيم گاهي به شوخي سرزنشم مي كرد. فرزندانم كه به سن نوجواني رسيده بودند هركدام يك شب مسئوليت آماده كردن غذا را بر عهده داشتند و يك شب نيز با شوهرم بود. فكر مي كنم دليل مقايسه كردن و سرزنش كردن شوهرم اين بوده كه خود قبل از ازدواج از كودكي هر 7 روز هفته دستپخت مادرش را مي خورده است، و حالا از اين مسئله تعجب مي كند. درصورتي كه من بيرون از منزل نيز كار ميكردم و قسمتي از درآمد خانواده را تامين مي كردم، درحاليكه مادر او چنين مسئوليتي بر عهده اش نبود، به همين خاطر كار او به نظرم ناعادلانه مي آمد. خوشبختانه پسر 15 ساله ام كه اين مطالب را در مدرسه در كلاس زندگي اجتماعيشان آموزش مي ديد به دفاع از من برمي خاست.


ماري پيفر در كتاب "تجديد حيات افيليا" مي نويسد: 

"تمدن غربي تاريخچه اي از انتظارات نامعقول از مادران دارد. آنها مسئول خوشبختي فرزندانشان و سلامتي احساسي و اجتماعي خانواده شان هستند. مادران را هميشه در داستان هاي پريان و رمان هاي مدرن امريكايي، به صورت ايده آل و خيالي تصوير مي كنند. 

همه ي آدم ها رابطه اي محكم و خاص با مادرانشان دارند. همه ي ما طوري بزرگ ميشويم كه نمي توانيم مادرمان را هم مثل همه آدم هاي معمولي تصور كنيم. 


زنان بايد اين احساس را داشته باشند كه چه بيرون از خانه كار كنند چه نكنند، چه قسمتي از درآمد خانه را بر دوش بكشند چه نه، بايد در تصميم گيري هايشان قدرتي يكسان با ساير افراد خانواده داشته باشند. موقعيتشان نبايد به خاطر انتظارات خودشان يا ديگران به خطر بيفتد. گفتگوها و رابطه ي بين همسران بايد به گونه اي باشد، كه وقتي اولويت دادن به كارهاي بيرون از خانه پيش مي آيد، براي هر دو برخوردي يكسان در خانه ايجاد شده و قدرداني و حسن نيت بين طريفين حكمفرما باشد. با اين كار صميميت بيشتري بين آنها حاصل خواهد شد. قدرداني و حسن نيت براي حفظ و بقاي سلامت خانواده ضروري هستند. 

ما مي توانيم فرزندانمان و مادر بودنمان را دوست داشته باشيم. بدانيد كه برآورده شدنآرزوها، اميال و استعدادهايتان با بچه دار شدن از بين نخواهد رفت. فقط بايد خودتان را علاوه بر يك مادر، يك انسان هم به حساب بياوريد. اين باعث خواهد شد كه قدرداني فرزندانتان هم از شما بيشتر شود. حس قدرداني در يك خانواده ايجاد گرمي و حسن نيت مي كند.  حرمت در يك خانواده وقتي بالا مي رود كه از مادر، پدر و فرزندان همه به طور يكسان به خاطر وجودشان به عنوان يك انسان علاوه بر نقشي كه در خانواده ايفا مي كنند قدرداني شود. 


اخيراً يكي از دوستان و همكارانم كه متخصص درماني و مادر يك فرزند است تصميم گرفت كه انجمني در رابطه با هويت زنان برگزار كند. مي خواستيم اين انجمن از گروهي زن تشكيل شود كه مادر هم بودند و روي هويت زنان به عنوان يك انسان و نه فقط يك مادر بررسي هايي انجام دهيم. اسم آن "انجمن زناني كه مادر هم هستند" نامگذاري شد. تعريف فرهنگ از يك زن وقتي مادر مي شود ابراز مي كرد كه انتظارات يا نقش يك مادر بايد قبل از نقش او به عنوان يك زن يا يك انسان در نظر گرفته شود. 



چه مي توانيد بكنيد؟ 
درميان گذاشتن احساستان با زن هاي ديگر كه مادر هستند، فايده هاي زيادي در حمايت و تقويت شما خواهد داشت. نكات زير تفكراتي است كه اين انجمن بررسي كرده اند. اين تفكرات بر اين نظر استوار است كه مادران با بودن مثل انسانها مي توانند بهترين مراقبت و پرستاري را از فرزندانشان بكنند و با درميان گذاشتن آسيب پذيري ها و شكستگي هايشان با ساير اعضاء خانواده، باعث مي شود كه كودكان نيز بتوانند مادرانشان را مثل بقيه انسانها دانسته كه نيازها و محروميت هايي دارند و با اين حال از آنها مراقبت كرده و آنها را دوست مي دارند. وقتي از مادري قدرداني شود، منفعت اصلي به فرزندان مي رسد. وقتي او احساس كند كه كسي هست كه كارهاي او را ديده و به حرفهايش گوش دهد، بااينكه كاري كه براي فرزندانش انجام مي دهد، بي حاصل است، اما منفعتش را فرزندان مي برند. اعتماد و احترام به نفس با شناختن نيازهايمان ايجاد مي شود. بچه معمولاً خوشحال مي شوند كه براي كسي كاري انجام دهند، چه برسد كه آن فرد مادرشان باشد كه هميشه در خدمتشان بوده است. 



1-  با فرزندانتان خوش بگذرانيد
وقتي در انجمن اين سوال مطرح شد كه "دوست داريد كدام جنبه ي شخصيتيتان به عنوان يك انسان را كودكانتان بدانند؟" يكي از زناني كه بسيار با فراست ولي درعين حال باتوجه به نظر دوستانش بسيار شوخ و بذله گو بود گفت كه اين قسمت از شخصيت او، به خاطر احساس مسئوليت و وظيفه هيچوقت مورد توجه فرزندانش قرار نگرفته است. و اين يكي از مهمترين قسمتهاي هويت اين زن بود كه دوست داشت كودكانش از آن با اطلاع شوند. همين مسئله باعث مي شود كه ما مادران در ايجاد رابطه با فرزندانمان خودِ وجوديمان را بيشتر نشان دهيم. با اين كار رابطه ي ما با فرزندانمان هم هيچگاه كليشه اي و يكنواخت نخواهد شد. 


2- اهداف شخصيتان را حفظ كنيد
زنان بسياري در انجمن از اين مسئله شكايت داشتند كه وقت كافي براي رسيدگي و حفظ دوستي هاي خودشان، ورزش كردن يا ساير اهداف شخصيشان ندارند. وقتي شما مادر مي شويد، وقتتان كمتر مي شود. و خيلي راحت ممكن است آنقدر درگير كارهاي روزانه تان شويد كه ديگر هدف ها و زندگي شخصي خودتان را فراموش كرده و كنار بگذاريد. اما رعايت حد تعادل در اينجا مهم است. لازم نيست كه خود را كاملاً قرباني كنيد، گرچه سازش يكي از مهمترين شرايط پدر يا مادر بودن است. درست است، ممكن است نتوانيد همان برنامه ورزشي كه قبل از مادرشدن انجام مي داديد را پيش گيريد، اما با پايين آوردن انتظاراتتان و واقع بين بودن مي توانيد هنوز هم ورزش كنيد. اينكه ديگر نمي توانيد برنامه هاي سابقتان را انجام دهيد نبايد شما را وادار و مجبور كند كه خودتان را كنار بگذاريد و فراموش كنيد. علاوه بر رسيدگي و توجه به كودكانتان، بايد به خودتان هم برسيد و توجه كنيد. و هرچه سن فرزندانتان بالاتر ميرود، وقت بيشتري براي رسيدگي و توجه ب ه علايق و هدف هاي خودتان خواهيد داشت. 


3-  احساساتتان را بيان كنيد
مادر ديگري در انجمن بيان مي كرد كه مي تواند جلوي پسر چهار ساله ي خود گريه كند و از مشكلاتش براي او بگويد، و احساساتش را تمام و كمال براي او بيان كند، و به او بگويد كه با تمام اين مشكلات هنوز مي تواند از او پرستاري و مراقبت كند. اين توانايي در بيان احساس براي فرزندان، بدون خدشه دار كردن احساس امنيت، باعث مي شود كه فرزندان مادران خود را نيز مثل ساير انسانها بدانند، با همان مشكلات و همان احساسات. اين باعث خواهد شد كه مادران نيز كمتر گرفتار افسردگي شوند. 



زنان بايد اول از شناختن مادران خود به عنوان يك انسان شروع كنند. مادر بودن فرصتي عالي بود و كمك زيادي به كامل شدن من كرد.  جايي در زندگي ام، اين توانايي را يافتم كه بتوانم علاوه بر افتخار كردن به مادر بودنم به انسان بودنم هم افتخار كنم. براي حس مراقبت و پرستاري از فرزندانم ارزش زيادي قائل شدم، برخلاف جامعه كه آن را كاري بي ارزش و نامهم مي پندارد. همه ما بايد توازني بين مادر بودن و انسان بودنمان ايجاد كنيد تا بتوانيم هم مادر خوبي براي فرزندان و هم انسان كاملي براي اجتماعمان باشيم. 

روشهايي براي زندگي زناشويي موفق

كوشش براي مستحكم نگهداشتن بناي زندگي زناشويي، به معناي رها كردن ميل مداوم به كنترل همه جنبه هاي زندگيست. اما چگونه؟ 


مقدمه
رها كردن؟ اما آيا زندگي مشترك به معناي نگهداشتن نيست؟ 
نه هميشه. زمانهايي وجود دارند كه رها كردن، ميتواند يك رابطه را نجات دهد. به خصوص هنگامي كه رها كردن به معناي آزاد شدن از طرز فكري منفي كه سد راه خوشبختي شده، باشد. گاهي يك سري الگوهاي فكري و رفتاري به اين منظور شكل ميگيرند كه ما ميخواهيم مدام دست بالا را داشته باشيم، همه كارها به روش ما انجام شود، در تمام بحثها برنده شده و زمان روابط زناشويي را تعيين كنيم. خبر خوب اينست كه شما ميتوانيد آگاهانه از دست اين طرز تفكر "حرف، حرف منه" رها شويد. به خصوص كه بدون آن ميتوانيد زندگي زناشويي خود را به يك شراكت واقعي تبديل كنيد. 

بعضي از تصميمات كاملا تحت كنترل ما هستند. شما ميتوانيد بين "من بايد درست بگويم" و "من بايد خوشحال باشم" امتخاب كنيد. اگر نياز به خوشحالي و خوشبختي را انتخاب ميكنيد، حسي از فروتني و لطف در وجودتان شكل ميگيرد كه بخش مهمي از هنر عشق ورزيدن است. كسب خوشبختي با اين شيوه، هميشه ساده و آسان نيست، اما امكان پذير است. بايد ببينيد كه رها كردن در چه مواقعي نتيجه مثبتي در زنگي شما دارد. 

1. اگر رئيس شما هستيد، به سرعت استعفا بدهيد
آيا اصرار داريد كه همه امور مربوط به منزل، كودكان، پول، رانندگي و...طبق نظر شما انجام شود؟ خطر!!! اين طرز تفكر زندگي شما را به جاي مشاركت به ديكتاتوري تبديل خواهد كرد. "ما ازدواج نميكنيم كه دو نفر شويم، بلكه ازدواج ميكنيم كه يك زوج شويم." 

تصميم گيري مشترك ميتواند به تجاربي بسيار غني تر از زماني كه اصرار به تك روي داريم، منجر شود. شريك زندگي بودن به همين معناست. واضح است كه يك زوج با تصميم گيريهاي مشتركي كه در فضايي آرام و آسوده اتخاذ شود، بيشتر از زندگي خود لذت ميبرند. ر اينجا روش من و روش تو، بايد به "روش ما" تبديل شود. پس هنگامي كه شوهرتان فراموش كرد كه طبق قول خود ماشين ظرفشويي را روشن كرده و يك ساعت قبل از شام به بچه ها هله هوله ندهد، به جاي اينكه موهاي خود را با خشم بكنيد، ديدگاه خود را گسترش دهيد. كارها ميتوانند انجام شوند و نتيجه بدهند، حتي اگر ه شيوه شما انجام نگرفته باشند. 

يك روش رهايي از بازي قدرت با همسر، تقسيم واضح و مشخص مسئوليتهاست. براي مثال شوهرتان ميتواند مسئوليت پس انداز و سرايه گذاري درآمدتان را بر عهده بگيرد، به شرط اينكه شما بدانيد اين پول كجا ميرود. از طرفي شما هم ميتوانيد مسئوليت تزئين و مديريت امور خانه را بر عهده بگيريد و براي مثال رنگ اتاق نشيمن را تغيير دهيد، به شرطي كه شوهرتان در انتخاب رنگ نظر دهد. 

همين روش در كار تربيت فرزندان هم قابل اجراست. شما بايد در زمينه اجراي قوانين ابتدايي تربيتي همدل باشيد، اما اين امكان را به يكديگر بدهيد كه اين قوانين را به شيوه خود اعمال كنيد. شايد ايده شما از رابطه خوب والدين و فرزندان، كشتي گرفتن و سرگرم بازيهاي كامپيوتري شدن نباشد، اما اگر اين كار ارتباط ميان پدر و فرزند را مستحكم كرده و در ضمن به آنها خوش ميگذرد، دليلي براي مخالفت وجود ندارد. 

2. دست از خيالبافي برداريد
به ياد داريد كه در روز عروسي، مدام به جمله "و آنها سالهاي سال به خوبي و خوشي زندگي كردند" فكر ميكرديد؟ پس چرا حالا كه با هم هستيد، اين هدف انقدر دور به نظر ميرسد؟ شايد اگر او بيشتر پول درمي آورد، همه چيز بهتر بود؟ اگر كمي وزن كم ميكرد و جورابهاي كثيفش را درست كنار سبد لباسهاي نشسته روي زمين نمي انداخت، بيشتر دوستش داشتم؟ 

شكي نيست كه همه ما خيالبافي ميكنيم. اما اگر شما بيشتر اوقات خود را به رويا بافي درباره اينكه "چه ميشد اگر.." ميگذرانيد، خود را براي يأس شديد و حتي افسردگي آماده ميكنيد زيرا اين آينده رويايي و بي نقص، هرگز به وقوع نخواهد پيوست. و از طرف ديگر، هرگز قدر فرصتها، لحظات خوش و نعمتهاي زندگي پيش روي خود را نخواهيد دانست. 

اما چگونه از رويا درآمده و از حال حاضر لذت ببريم؟ كار را با نوشتن تمام مواردي كه در زندگي خود دوست داريد و آن دسته از نيازهايتان كه برطرف شده اند، آغاز كنيد. اين فهرست بيد شامل اساسي ترين و بديهي ترين نكات هم باشد. ميتوانيد از اينجا شروع كنيد "من سقفي بالاي سر و غذاي كافي براي خوردن دارم." سپس فهرست را گسترش دهيد و آنچه در وجود همسرتان دوست داريد، از قيافه او تا شلوارهاي جين رنگ و رو رفته اش و اينكه هنگام تماشاي تلويزيون دستش را رور شانه شما حلقه ميكند، را هم بنويسيد. 

پس از تهيه اين فهرست، بخش دوم را آغاز كنيد و خود را عادت دهيد كه هر بار به خاطر انجام دادن كاري خوب و از سر لطف، از همسرتان تشكر كنيد. هنگامي كه حس قدرداني خود را با صداي بلند به زبان مي آوريد، خودتان هم بيشتر متوجه خوب بودن كار ميشويد. 

خانمي به نام كيم در اينباره ميگويد:" هنگامي كه شوهرم اعصابم را خرد ميكند، به زماني فكر ميكنم كه با او بودن را انتخاب كردم." "گاهي شوهرم هنگام رانندگي ديوانه ام ميكند و ميخواهم او را له كنم، اما يك لحظه صبر ميكنم و به تمام محسنات او، به عنوان همسر و پدري مهربان فكر ميكنم و اينكه او هم در بسياري از موارد، رفتارهاي ناپسند مرا به رويم نمي آورد، آنوقت ساكت سرجايم مينشينم و ميگذارم او به روش خودش رانندگي كند." 

3. ما برنده شديم!
حرف آخر را زدن احساس بسيار خوبي دارد، هر بار كه ميگوييم "منكه گفتم" و " خوشحالم كه بالاخره با من هم عقيده شدي" مانند اين است كه امتيازي كسب كرده ايم. اما زندگي مشترك، بازي نيست و اگر اين امتيازها را جمع كنيد، برايتان گران تمام خواهد شد. در بهترين حالت، شما مدت كوتاهي احساس پيروزي خواهيد كرد و در بدترين حالت، شما ميمانيد و همسري مايوس و افسرده و تنشي كه در فضا موج ميزند. اينكه بخواهيم درست بگوييم، تمايلي انساني است، اما اگر بخواهيم براي اينكه درست بگوييم، همسر خود را خطاكار يا گفته او را نادرست جلوه بدهيم، كار صحيحي نيست. 

روند رها كردن مسند قدرت را به اين شكل آغاز كنيد كه موانع يا موقعيتها را به شكل من در مقابل او، نبينيد بلكه آنها را موقعيتي كه شما بايد به عنوان يك تيم در مقابلش ظاهر شويد، در نظر بگيريد. با چنين نگرشي، و البته با اين اخطار كه وارد مصالحه نشويد، به اين ترتيب هيچ يك كاملا راضي نخواهيد بود. در عوض با هم براي يافتن راه حلي كه براي هر دو رضايت بخش باشد، كوشش كنيد. در نتيجه شما اكثر اوقات با راهكارهايي خلاقانه و جالب مواجه خواهيد شد كه قبلا هرگز به آن نيانديشيده بوديد. اين روش به شما مي آموزد كه هردو هم ميتوانيد درست بگوييد.